ای بهترین دلیل تبسم ظهور کن
فصل کبود خنده ما را مرور کن
چرخی بزن به سمت نگاه غریب ما
از کوچه های بی کسی ما عبور کن
ما زائر تبسم بارانی تواییم
ما را به حق آینه ها خیس نور کن
ای راز سر به مهر اهورایی و شگفت
از ذهن ما،سوال درخشان ظهور کن
ما را به التهاب معمای خود ببر
در ناگهانِ جلوه خود، غرق، شور کن
ما را ببر به خلوت کشف و شهود خویش
ما را به راه سیر و سلوکت عبور کن
ما بیشکیب نور تو را آه میکشیم
یا جلوه کن و یا دل ما را صبور کن
روح زمین کبودشب و دشنه است وظلم
ما را برای چیدن ظلمت جسور کن
ای آخرین تبسم نور محمّدی*ص*
جان جهان، عدالت روشن، ظهور کن
رضا اسماعیلی
منبع:گروه جهادی منتظران خورشید
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 12:37 عصر روز جمعه 91 تیر 9
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 7:28 عصر روز دوشنبه 91 تیر 5
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 12:20 عصر روز دوشنبه 91 تیر 5
شب ،شب میلاد و جشن و شادی است باز اما اشک چشمم جاری است
آمدی تو عالمی مسرور شد یک جهان از پرتو ات پر نور شد
رفتی اما عمر گل کوتاه بود بر سر نیزه رخی چون ماه بود
کو دگر ابن علی مرتضی پیکری صد پاره در کرب و بلا
م.ر
پی نوشت: سلام دوستان، اعیاد شعبانیه رو حضور همگی تبریک عرض میکنم.
این چهار بیتو دو سال پیش درشب میلاد امام حسین*ع* گفته بودم .
راست می گویند که شعر را عشق و سوز دل است که جاری می کند.
خوشا بحال آنان که در تمام لحظات عمرشان برای غریبی مولا دلشان در سوز و گداز است.
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 7:52 عصر روز شنبه 91 تیر 3
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 7:23 عصر روز شنبه 91 تیر 3
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 5:47 عصر روز چهارشنبه 91 خرداد 31
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 1:9 عصر روز سه شنبه 91 خرداد 30
امروز روز تکوین آیه های رسالتــ استــ. ، روز تجلّی رحمتــ الهی.
عـــــــید پیامبری رسول خدا*ص*مـــــــــبارکـــ.
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 10:5 صبح روز دوشنبه 91 خرداد 29
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 3:17 عصر روز یکشنبه 91 خرداد 28
خوشه بحال بنده ای گـــــــمنام که خدا او را بشناسد و مردم او را نشناسند.این ها چراغ های هدایت و چشمه های دانش هستند که هر فتنه تاریک از برکت آن ها برطرف می شود. پیامبر*ص*
سلام، سلام بر چشم انتظاری ،سلام بر بوی تربت، سلام بر سرزمینی که از آن همه جوان، فقط استخوان هایشان را به آغوش میهن بازگرداند ،خیلی هاشان بی سر ، خیلی هاشان هم بی پلاک، سلام بر دل مادران، سلام بر مفقودین ،درود بر شهدای گمنام
تو می آمدی مثل همیشه ، گمنام! ومن چه ساده دل می بستم مثل قبل . دوباره می رفتی از پس یک تشییع کوتاه نیم روزی و من باز هم دل برمی داشتم و سلام هایم را بدوش می کشیدم و می رفتم به سمت فردا به آن نمی دانم کجا و کجا... دل خوش میکردم به آمدنی دیگر که معلوم نبود باز کی از راه برسد. اما این بار تو نمی روی و برای همیشه میهمان شهر ما شده ای
خوش آمدی تو باخودت نور آوردی و عطر تمام خوبی ها
ای کشتگان عشق برایم دعا کنید یعنی نمیشود که مرا هم صدا کنید؟
شـــهید...
ای که نام تو خلاصه ی پاکیست چقدر پیراهن خاکی توافلاکیست
چقدر قمقمه ی خالی ات ادب دارد هنوز نام اباالفضل زیر لب دارد
شادی ارواح پــــــــــــــاک شهدا صــــــــــــــــلوات
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 7:16 عصر روز شنبه 91 خرداد 27