"ما احب الله عزوجل من عصاه؛کسی که گناه می کند خدا رادوست ندارد.
معصیت پروردگار می کنی ؛ در حالی که اظهار محبت او می نمایی؟
به جانم سوگند! این کار عجیبی است.
اگر محبت تو صادقانه بود، اطاعت فرمان او می کردی
(زیرا) کسی که دیگری را دوست می دارد از فرمان او پیروی می کند."
امام صادق علیه السلام
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 9:11 عصر روز سه شنبه 90 آذر 1
هی از حجاب می گوئیم و اکثرا هم انگشت اشاره مان سمت خانم هاست که خواهرم حجابت را رعایت کن. اما آیا تابحال به فکر این افتاده ایم که محیط مناسبی را برای رعایت حجاب فراهم کنیم.
یک دانشجو را در نظر بگیریم که از صبح تا عصر دانشگاه کلاس دارد طبیعتا در طول این مدت او نیاز به استراحت خواهد داشت؛ جای امنی که بتواند روسری از سرش بردارد و اندکی استراحت کند، وقتی چنین محیطی برایش فراهم نکرده ایم یعنی این که داریم حجاب را تبلیغ می کنیم اما عملا هیچ کاری برای سهل کردن آن انجام نداده ایم.
همین هم است که نمازخانه های دانشگاه هایمان متاسفانه با تمام حرمتی که به آن ها قائلیم تبدیل می شود به محل استراحت، یکی نماز می خواند ؛یکی دراز کشیده و...
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 11:56 صبح روز دوشنبه 90 آبان 30
پیامبر ص فرموده اند:"ان حلقه باب الجنة من یاقوته حمراء علی صفائح الذهب فاذا دقت الحلقة علی الصفحة ، ظنت و قالت : یاعلی"
وقتی بهشتیان وارد بهشت می شوند و به اصطلاح دق الباب می کنند ، زیرا در زدن خود نوعی رعایت ادب برای مهمان است ، کسی که به جایی وارد می شود اگر چه در بسته نباشد، بهتر است در بزند.
در بهشت باز است، ولی مؤمنان اهل بهشت که وارد می شوند در می زنند. وقتی بهشتی کوبه در را می کوبد، این صدا شنیده می شود:یاعلی یاعلی! طنین کوبه" یاعلی" است.
مرحوم علامه طباطبایی در شرح این حدیث و اینکه چرا صدای کوبه در بهشت یاعلی است ، می فرمودند:
مهمان وقتی به خانه ای وارد می شود ، صاحب خانه را صدا می زند. اگر صاحب خانه نام معینی داشته باشد ، مهمان همان نام معین را می برد. صاحب بهشت و مهماندار بهشت علی بن ابیطالب سلام الله علیه است . از این رو صدای در کوبه بهشت هم یاعلی است چون هر کس به بهشت می رود در سایه هدایت و رهبری این خاندان است . اگر این انوار طیبه نبودند کسی راه بهشت را طی نمی کرد ما به خوبی می توانیم حس کنیم که الان در بهشت هستیم یا نه!
شمیم ولایت ؛ آیت الله جوادی آملی ص226
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 9:56 عصر روز جمعه 90 آبان 27
روزی یکی از اعراب بادیه نشین خدمت پیامبر ص شرفیاب شد و از قیامت و صحنه محشر سؤال کرد.حضرت فرمود: برای قیامت چه حاضر کرده ای؟ عرض کرد : هیچ! ولی خدا و رسولش را دوست دارم.فقال له رسول الله :" المرء مع من احب" انسان با محبوب خویش همراه است، یعنی اگر محبت تو صادقانه است ، با محبوب خود محشور می شوی.
چگونه ممکن است که دوست آنان باشی و کار آن ها را انجام ندهی؟ اگر دوست آن ها هستی و صفت آن ها را نداری ، پس با آن ها نیستی. دوستی منهای اطاعت دوستی نیست بلکه تمنا است چون محبت مرحله عالیه اراده است. چگونه ممکن است که محبت باشد و انسان به میل خود عمل کند، نه به رضای محبوب.
در نیم روزی گرم شخصی به حضرت علی ع عرض کرد : مرا موعظه کن. حضرت فرمود : مجالس فراوانی را با هم بودیم و سخنرانی های زیادی را از ما شنیدی ، اکنون در این نیم روز گرم چه حاجت که موعظه ای از من بشنوی؟عرض کرد : دامن شما را رها نمی کنم مگر اینکه سخنی بگوئید.
حضرت فرمودند : "انت مع احببت" تو با محبوبت محشور می شوی؛ ببین به چه چیز دل بسته ای؟ مورد علاقه تو چیست؟چه می خواهی؟
انسان تا به چیزی معرفت نیابد، محبت پیدا نمی کند. ارزش انسان به مقدار محبت اوست و هر کس با محبوبش محشور می شود.
به رسمیت شناختن غیر از دوست داشتن است ؛ گاهی انسان از نظر برنامه های نظامی یا قانونی به کسی احترام بگذارد، اما دوست اشتن چیز دیگری است. انسان پیش عده زیادی درس می خواند اما گاهی یکی از اساتید را دوست دارد. دوتی غیر از تجلیل و تکریم است.آن سر سپردن و دل بستن چیز دیگری است.
دوست داشتن یکی از ارکان اصلی دین به نام ولایت است .یکی از واجبات تشهد گفتن "اللهم صل علی محمد و آل محمد" است. درود بر پیامبر و خاندان او در کنار شهادتین در متن عبادت قرار گرفته است.
پیامبر ص می فرمایند : کسی که بر من صلوات بفرستد و بر آل من نفرستد ، بوی بهشتی که از فاصله پانصد سال استشمام می شود، به مشام او نمی رسد.
شمیم ولایت ؛ ایت الله جوادی آملی؛ ص 216
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 1:39 عصر روز دوشنبه 90 آبان 23
حضرت آیت الله خامنه ای در مطالعه ی کتاب و کتابخوانی ید طولایی دارند. ایشان بسیاری از کتاب هایی را که وارد بازار می شود، چه کتاب های داخلی و چه خارجی، تهیه کرده و مطالعه و حتی نقد می کنند. در یکی از دیدارهایی که معظم له ازنمایشگاه بین المللی کتاب تهران داشتند ، در برخورد با ناشرانی که رمان هایترجمه شده و یا کتب تاریخی ترجمه شده را چاپ می کردند، طوری سراغ دیگر آثارترجمه شده را می گرفتند و یا پیرامون کتب ترجمه شده اظهار نظر می کردند که تمامی ناشران از این همه تبحر مقام معظم رهبری در حوزه کتابشناسی به وجد می آمدند. طبیعی است که چنین شخصیتی نه تنها بر تاریخ اسلام ، بلکه بر تاریخ جهان احاطه دارد.
حجة الاسلام سیدجواد هاشمی؛ پرتوسخن،ش38.
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 2:8 صبح روز چهارشنبه 90 آبان 18
چه صفایی دارد این دعای عرفه ، راست میگفتی استاد که با این دعا می شود عاشق امام حسین ع شد فراز های ابتدایی دعا که امام از نعمت های خداوند در وجود بشر میگوید به بزرگی گوینده و کوچکی خودت، به این که چه نعمت ها که او می بیند و به این زیبایی از آن ها سخن می گوید و تو نمی بینی شان پی میبری؛ وقتی دقایقی را به زبان او با خدایت حرف میزنی هم عاشق او می شوی و هم عاشق عشقش؛ آخر مگر کسی پیدا می شود که این کلام عاشقانه مجذوبش نکند چه زیبا خدا را معرفی میکند این هم وسعت شناختش را بیان میدارد و هم مهارت در فن بیانش را، ادب این کلام تو را هم ناخودآگاه به تواضع وا میدارد. ای عاشقان خدا ،ای امامان معصوم نمیدانم اگر شما را نداشتیم چگونه میتوانستیم خدا را بشناسیم چه کسی یادمان می داد چگونه با او حرف بزنیم.
خدایا تورا به نعمت داشتن آن ها شکر
تو را به نعمت داشتن خودت شکر...
پی نوشت:
وبلاگ مذهبی نظامی تو بعدالتحریرش یه مطلبی گذاشته راجع به آرزوی حج رفتن حضرت آقا لینکشو میذارم خیلی زیباس حتما از اینجا بخونین.اینم دستخط آقا(مال همون مطلب):
وسفر حج آقا در سال 58:
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 9:44 عصر روز یکشنبه 90 آبان 15
امام باقرعلیه السلام دائم الحزن بود زیرا 4 سال داشت که واقعه کربلا را درک کرد دائما اشک میریخت ، پیشانیش از کثرت سجده پینه کرده بود ، چشمانش از کثرت اشک آب آلود بود . او مجسمه تواضع و ادب بود و معدن علم و فضیلت . محضرش مرکز علما و دانشمندان و خطبا و محدثین و شعرا بود.
حکایت :
روزی هشام برای آزار امام و به خیال خودش دست انداختن امام به ایشان پیشنهاد تیراندازی می کند . امام کمان را می گیرد ، اولین تیر درست در وسط هدف می نشیند ، دومین تیر بر پیکان تیر اول فرود می آید و آن را می شکافد ، تیر سوم بر دوم و … نهم بر هشتم می نشیند . فریاد حاضران بلند می شود و هشام شرمنده ، لب به تمجید امام می گشاید.
اى خفته همچو گنج، به ویرانه بقیع
پر مى زند کبوتر دل، در هواى تو
در را به روى امت اسلام بسته اند
آن گمرهان که بى خبرند از صفاى تو
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 5:17 عصر روز پنج شنبه 90 آبان 12
یک روز در مدینه ، کنار قبر شریف رسول اکرم ص رفتم . در این هنگام یکی از طلابی را که از فضلای حوزه علمیه قم بود دیدم که به طرف ضریح پیامبر ص رفت و از شرطی(افراد هیئت امر به معروف و نهی از منکر وهابی) غفلت کرد که در آنجا ایستاده بود تا از بوسیدن ضریح جلوگیری کند ضریح مقدس را چند بار بوسید، شرطی ناراحت شد، هنگامی که آن شرطی مرا دید نزد من آمد و با احترام گفت:" ای آقا: چرا از اصحاب خود در مورد بوسیدن ضریح جلوگیری نمی کنی، این ها پنجره ای را می بوسند که از آهن است و آن را از اسلامبول آورده اند، نگذارید آن را ببوسند که شرک است؟"
گفتم: آیا شما حجرالاسود را می بوسید؟
شرطی گفت: آری.
گفتم: روی قبر پیامبر ص نیز سنگ است، اگر بوسیدن این سنگ شرک باشد، باید بوسیدن حجرالاسود هم شرک باشد؟!
گفت: حجرالاسود را پیامبر ص بوسیده است.
گفتم: اگر بوسیدن جسمی به قصد تیمن و تبرک ، شرک باشد فرقی در آن نیست که از پیامبر ص باشد یا غیر او.
گفت:پیامبر ص از این رو حجرالاسود را بوسید که آن را از بهشت آورده اند.
گفتم:آری حجرالاسود از بهشت آورده شده، می گوئید به همین خاطر دارای احترام و شرافت شده است، و از طرفی پیامبر ص آن را بوسیده و امر فرموده که آن را ببوسند زیرا از اجزاء بهشت است.
گفت: آری به همین حساب ها است.
گفتم: وقتی که بهشت و اجزاء آن به خاطر وجود پیامبر ص صاحب احترام شود، و بوسیدن آن به عنوان تیمن و تبرک، جایز باشد این آهن هم اگرچه از اسلامبول ترکیه آمده باشد، به خاطر مجاورت و همسایگی با قبر پیامبر ص صاحب احترام و شرافت شده است بنابراین بوسیدن آن به عنوان تیمن و تبرک، جایز است، برای توضیح اضافه می کنم: جلد قرآنی که از چرم است، مگر از اجزاء حیوانی که در صحرا علوفه می خورد نیست؟ در آن وقت احترامی نداشت، و نجس کردن آن حرام نبود، ولی وقتی که جلد قرآن شد، محترم گردید، و هتک احترام آن حرام شد، و ما آن را می بوسیم و به آن تبرک می جوئیم، چنانکه شیوه معمول مسلمانان از صدر اسلام تا کنون است که به عنوان تبرک، جلد قرآن را می بوسند، مانند این که پدر فرزندش را می بوسد، هیچ کس نگفته این ها شرک است و حرام می باشد.بوسیدن ضریح پیامبر ص و ضریح سایر امامان و اولیاء خدا نیز همین گونه است و هیچ گونه ارتباطی با شرک و بت پرستی ندارد.
مرجع فقید شیعه آیت الله العظمی سید عبدالله شیرازی،الاحتجاجات العشره
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 12:6 صبح روز دوشنبه 90 آبان 9
چند داستان کوتاه از زندگی امام :
امام هر روز می آمد مسجد پیغمبر . اول به پیغمبر سلام می کرد و بعد می رفت خانه ی مادرش زهرا.
کفش هایش را در می آورد و نماز می خواند . عده ای تصمیم گرفتند خاک کفش هایش را بردارند برای تبرک.
ظهر که آمد، سوار بود .
چند روز صبر کردند . دیدند هر روز سواره می آید .
فهمیدند که راضی نیست.
منصرف شدند.
از فردا دوباره پیاده آمد.
×××
معتصم مرد خواننده ای را آورده بود تا امام را مسخره کند .امام نگاهی به ریش بلندش کرد و گفت :"از خدا بترس ریش دراز ."
دیگر تارهای عود نمی لرزید ، نهیب امام بود که تار و پود را می لرزاند.
-از خدا بترس!!!
هم مضراب از دستش افتاد،هم عود.تا زنده بود آن دست برایش دست نشد.
×××
معتصم ظرف پر از انگور را داد به ام فضل(همسرامام).قرار بود او کار را یکسره کند. ام فضل از قصر بیرون آمد و به خانه رفت . ظرف را گذاشت جلوی امام.
تعارف کرد . امام نگاهی به همسرش انداخت.خوشه ای انگور برداشت وشروع به خوردن کرد.امام از درد به خودش می پیچید.انگور مسموم اثر خودش را گذاشت.
ام فضل ترسیده بود.ایستاده بود گوشه اتاق و او را نگاه میکرد.امام گفت:"سزای کارت را می بینی.به خدا قسم! به بلایی مبتلا می شوی که درمانی ندارد."از نفرین امام عصبانی شد.در را به رویش بست تا کسی نتواتد به او کمک کند.
امام با لب تشنه شهید شد.
سه روز بوی عطر کوچه های بغداد را پر کرده بود.
مردم هر روز یک دسته پرنده ی سفید را می دیدند که بالای خانه ی امام پرواز می کنند وبال های خود را باز می کنند و روی بام سایه می اندازند .
خانه ی امام که رفتند روی بام جسدش را پیدا کردند.
از غـربــت آن غریــب کــن یاد امشب
مسموم شد از زهر، جواد بن رضا
در حجره ی در بسته ی بغداد امشب
برگرفته از کتاب « وسعت آفتاب » از مجموعه کتب 14 خورشید و یک آفتاب
روزی مأمون به قصد شکار از بغداد خارج شد ، اثنای راه به جمعی از کودکان رسید که در میان راه ایستاده بودند و حضرت جواد (علیه السلام ) نیز آنجا ایستاده بود چون کودکان کوکبه مأمون را مشاهده کردند پراکنده شدند جز آن حضرت که از جای خود حرکت نفرمودند و با نهایت تمکین و وقار در جای خود ثابت ماندند.
مأمون به نزدیک ایشان رسید و از مشاهده انوار امامت و جلالت و ملاحضه آثار قداست آنحضرت متعجب شده و پرسید که ای کودک چرا مانند کودکان دیگر از سر راه دور نشدی و از جای خود حرکت ننمودی؟ حضرت فرمودند : راه تنگ نبود که بر تو گشاده گردانم،جرم و خطایی نداشتم که از تو بگریزم و گمان ندارم که تو کسی را بی جرم در معرض عقوبت درآوری!از شنیدن این سخنان تعجب مأمون زیاد گردید پس پرسید که ای کودک چه نام داری؟فرمود نامم محمد است،گفت پسر کیستی؟فرمود پسر علی بن موسی الرضا(علیه السلام ) ،از علوم چه میدانى؟فرمود: اخبار آسمانها را از من بپرس.
مأمون در این هنگام، در حالى که یک بازِ ابلق «سفید و سیاه» براى شکار در دست داشت از امام جدا شد و رفت. چون از امام دور شد، باز، به جنبش افتاد، مأمون به این سوى و آن سوى نگریست، شکارى ندید، ولى باز همچنان درصدد درآمدن از دست او بود، پس مأمون آن را رها ساخت. باز به طرف آسمان پرید تا آن که ساعتى از دیدگان پنهان شد و سپس در حالى که مارى شکار کرده بود بازگشت، مأمون آن مار را در جعبه مخصوص قرار داد، و رو به اطرافیانش گفت: امروز مرگ این کودک به دست من فرا رسیده است.
سپس بازگشت و ابن الرّضا (علیه السلام) را در میان کودکان دید، به او گفت: از اخبار آسمانها چه میدانى؟
امام فرمود: پدرم از پدرانش از پیغمبر (صلّى الله علیه و آله) و او از جبرئیل و جبرئیل از خداى جهانیان، مرا حدیث کرد که بین آسمان و فضا، دریائى است خروشان با امواج متلاطم، در آن دریا مارهایى هست که شکمشان سبز رنگ و پشتشان، خالدار است. پادشاهان با بازهاى ابلق آنها را شکار می کنند و علما را بدان می آزمایند.
مأمون گفت: «راست گفتى تو و پدرت و جدّت و خدایت راست گفتند.
منتهی الآمال
پنج نکته اخلاقی از امام جواد علیه السلام:
«تَوَسَّدِ الصَّبْرَ؛صبر را بالش خود قرار بده.» این تشبیه از آن رو است که چون آرامش و قرار جسمی انسان، با تکیه بر بالش است، مؤمن در رسیدن به آرامش روحی نیز، نیازمند به تکیه گاهی چون صبر است.
«اعْتَنِقِ الْفَقْرَ؛ [ای مؤمن!] فقر را در آغوش بگیر.»
به بیان دیگر اگر فقر و تنگدستی، تحمّل شود؛ اولاً، عزّت مندی مؤمن را به همراه دارد و ثانیاً، مانع رشد اخلاقی و تکامل سالک نمی شود.
«ارْفَضِ الشَّهَوَاتِ؛ شهوات را به دور انداز و رها کن.» یعنی محور و اساس فعالیت های مؤمن، خواسته های الهی است، نه امیال نفسانی.
«خَالِفِ الْهَوَى؛ با هوای نفس مخالفت کن.»
«اِعْلَمْ أَنَّکَ لَنْ تَخْلُوَ مِنْ عَینِ اللَّهِ فَانْظُرْ کَیفَ تَکُونُ؛ بدان که در برابر دیده خدایی و متوجه باش که چگونه ای.»
بحارالانوار، علامه محمد باقر مجلسی ج 75، ص358.
این طرف دردو غم و آه و فغان/ آن طرف هم دخترانی کف زنان
کس نباشد بین حجره یاورم/ من جوانمرگم شبیه مادرم
دانلودکتاب موبایل دانستنیهای امام جوادعلیه السلام
شهادت آن امام بزرگوار را حضور امام عصرعج ،نائب برحق ایشان
و شیعیان آن حضرت تسلیت عرض میکنم.
التماس دعا
پی نوشت:
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 10:40 صبح روز چهارشنبه 90 آبان 4
«دَحو» به معنای گسترش است و بعضی نیز آن را به معنای تکان دادن چیزی از محلِ اصلی اش تفسیر کرده اند. منظور از دحوالارض (گسترده شدن زمین) این است که در آغاز، تمام سطح زمین را آب های حاصل از باران های سیلابیِ فراگرفته بود. این آب ها، به تدریج در گودال های زمین جای گرفتند و خشکی ها از زیر آب سر برآوردند و روز به روز گسترده تر شدند.
از طرف دیگر، زمین در آغاز به صورت پستی ها و بلندی ها یا شیب های تند و غیرقابل سکونت بود. بعدها باران های سیلابی مداوم باریدند، ارتفاعات زمین را شستند و دره ها گستردند. اندک اندک زمین هایِ مسطح و قابل استفاده برای زندگی انسان و کشت و زرع به وجود آمد. مجموع این گسترده شدن، «دَحو الارض» نام گذاری می شود.
«دحوالارض را به گسترش زمین از زیر کعبه تفسیر کردهاند.» امام رضا(ع) دراینباره میفرماید:
«روز بیست و پنجم ذیقعده (روز دحوالارض) روز ولادت ابراهیم خلیل(ع) و عیسی مسیح(ع) است و روزی است که زمین از زیر کعبه گسترده شده است».
همچنین نقل شده است که در چنین روزی حضرت آدم(ع) به زمین هبوط کرده است.
به گفته مفسّرین، ایه شریفه «وَالْاَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحیها؛ و زمین را بعد از آن با غلتانیدن گسترش داد» (نازعات: 30) اشاره به دحوالارض دارد و «منظور از آن نیز این است که در آغاز، تمام سطح زمین را آبهای حاصل از بارانهای سیلابی فراگرفته بود. این آبها به تدریج در گودالهای زمین جای گرفتند و خشکیها از زیر آب سر برآوردند و روز به روز گستردهتر شدند تا به وضع فعلی درآمدند.»
و نخستین برآمدگی نیز که آشکار شد، کعبه بوده است.
در اینباره در آیه دیگری میخوانیم: «وَ هُوَ الَّذی مَدَّ الْاَرْضَ؛ و اوست کسی که زمین را گسترش داد». (رعد: 3)
در تفسیر این آیه نیز آمده است:
«خداوند زمین را بهگونهای گسترد که برای زندگی انسان و پرورش گیاهان و جانداران آماده باشد؛ گودالها و سراشیبیهای تند و خطرناک را به وسیله فرسایش کوهها و تبدیل سنگها به خاک پر کرد و آنها را مسطح و قابل زندگی ساخت؛ درحالیکه چینخوردگیهای نخستین آن، بهگونهای بودند که اجازه زندگی به انسان را نمیدادند».
بدون شک دحوالارض، نماد رحمت پروردگار به بندگان خویش و سرآغاز آمادگی و فروتنی کره زمین برای زندگی و سکونت آدمیان بر روی آن بوده است. از این رهگذر پاسداشت دحوالارض، پاسداشت انبوهی از نعمتهای بیپایان خداست که به تدریج بر چهره زمین ساخته و پرداخته شده است تا انسانها، با آرامش بر روی این کره خاکی زندگی کنند.
فردا،25 ذی القعده است ؛روز دحوالارض است
زیارت حضرت امام رضاعلیه السلام از افضل اعمال مستحبی این روز می باشد.
کلیه اعمال این روز در ادامه مطلب...
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 1:44 عصر روز شنبه 90 مهر 30