مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا
گاهی غبار جاده ی لیلا کنی مرا
کوچک همیشه دور ز لطف بزرگ نیست
قطره شدم که راهی دریا کنی مرا
پی طبیب آمده ام درد می کشم
شاید قرار نیست مداوا کنی مرا
من آمدم که گره وا شود همین
اصلا بنا نبود ز سر وا کنی مرا
حالا که فکر آخرتم را نمی کنم
حق میدهم که بنده ی دنیا کنی مرا
من سال هاست میوه خوبی نداده ام
وقتش نیامده که شکوفا کنی مرا
آقا برای تو نه ! برای خودم بد است
هر هفته در گناه تماشا کنی مرا
من گم شدم؛ تو آینه ای گم نمی شوی
وقتش شده بیایی و پیدا کنی مرا
این بار با نگاه کریمانه ات ببین
شاید غلام خانه زهرا کنی مرا
شعر از علی اکبر لطیفیان
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 3:4 عصر روز یکشنبه 90 شهریور 13
هنگامی که می خواهند مرقد مطهر حضرت امام رضا*ع* را غبارروبی کنند، خدام حرم دستمال های سفیدی را برای انجام عمل غبارروبی به افراد می دهند که به گلاب ناب آغشته شده است. مقام معظم رهبری، پس از مقداری غبارروبی، دستمال را به سر و صورت خود می کشند و از حظ معنوی آن بهره می برند.
در یکی از روزهایی که ایشان غبارروبی می کردند، به آقای واعظ طبسی فرمودند:"آیا من می توانم این دستمال متبرک را برای خودم بردارم؟!" معظم له چون آقای طبسی را تولیت آستان مقدس رضوی می دانند، خواستند با اجازه ایشان این کار را انجام دهند؛در حالیکه آقای طبسی از طرف معظم له منصوب شده بودند. این شیوه نشان از نظم و پایبندی معظم له به اجرای قانون است.
این نکته بسیار ظریف و جالب است. پس از اینکه دستمال را خواستند برای خود بردارند، آن را در همان حالت معنوی که چشمهایشان پر از اشک بود، و در حال رازو نیاز بودند با آرامش کامل و با دقت تا کردند و در جیب خود گذاشتند.
خاطره ای از حجت الاسلام والمسلمین حقانی؛پرتو سخن، 92.
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 11:56 صبح روز یکشنبه 90 شهریور 13
هنوز دو سه روزی از ماه مبارک مانده، وقتی یاد دعای وداع امام سجاد علیه السلام ، واین چند فرازش می افتم قدرلحظه لحظه این چند روز را بهتر می فهمم.
بدرود ای بزرگترین ماه خداوند و ای عید اولیای خدا
بدرود ای ماه دست یافتن به آرزوها
بدرود ای یاریگر ما که در برابر شیطان یاریمان دادی
بدرود ای که هنوز فرا نرسیده از آمدنت شادمان بودیم
و هنوز رخت برنبسته از رفتنت اندوهناک
«سلام بر تو که در هنگام وداع، ما احساس خستگی نکردیم». «سلام بر تو! پیش از آنکه بیایی، ما انتظارت را می کشیدیم و اکنون هم که می خواهی بروی، ما را غمگین کرده ای. سلام بر این مهمان گران قدری که به برکت آن، خداوند بسیاری از بلاها را از ما برداشت و خیلی از برکات را به ما بخشید».
«اکنون این ماه بعد از آنکه پایانش فرا رسید، از ما جدا شد و تنهایمان گذاشت و ما این ماه را وداع می کنیم». وداع با این ماه، وداع جانکاه و دشواری است که اهل رمضان را دچار غم و اندوه می کند. اهل معنا، در این ماه خیرشان بیشتر شد و کسانی که گرفتار گناه بودند، کمتر به گناه آلوده شدند. پس با ماه مبارکی وداع می کنیم که رفتنش برای ما دشوار است و غمگینمان می کند. ماهی که ماه رحمت خداوندی بود و هر لحظه اش، خیری برای ما به ارمغان می آورد.
بدرود ای آنکه نه در مصاحبت تو کراهت بود و نه در معاشرتت ناپسندی
بدرود که سرشار از برکات بر ما درآمدی و ما را از آلودکی های کناه شست و شو دادی.
بدرود که چه بدی ها با آمدنت از ما دور شد و چه خیرات که ما را نصیب آمد.
بدرود تو را و آن شب قدرت را که از هزار ماه بهتر است.
بدرود تو را وآن فضل و کرم تو را که اینک از آن محروم مانده ایم.
دانلود دعا با صدای حاج سعید حدادیان و حاج منصور ارضی
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 7:47 عصر روز یکشنبه 90 شهریور 6
محتشم کاشانی پسری داشت از دنیا رفت. اشعاری در رثای او سرود.شبی حضرت رسول*ص* را در خواب دید.حضرت فرمودند: تو برای فرزند خود مرثیه می گویی؟چون بیدار شدم سررشته ای پیدا نکردم، چون در این وادی کار نکرده بودم. شب دیگر حضرت را در عالم رویا دیدم.به من عتاب فرمودند و من عرض کردم راه ورود پیدا نکرده ام .فرمود بگو:" باز این چه شورش است که در خلق عالم است"وقتی بیدار شدم آن مصرع را مطلع قرار دادم تا رسیدم به این مصرع"هست از ملال گرچه بری ذات ذوالجلال" در اینجا ماندمچه بگویم که به مقام الاهیت جسارتی نکرده باشم. شب حضرت ولی عصر*عج* را در خواب دیدم.فرمودند: چرا شعر خود را تمام نکرده ای؟ عرض کردم: در این مصرع به بن بست رسیده ام.حضرت فرمودند: بگو: "او در دل است هیچ دلی نیست بی ملال
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 9:50 عصر روز دوشنبه 89 آذر 15
نام:احمد
شهرت : کاظمی
تاریخ تولد : 2 مرداد 1337
تاریخ شهادت : 19 دی 1384
محل شهادت : ارومیه
نحوه شهادت : سانحه هوایی
مسئولیت : فرمانده نیروی زمینی سپاه
الله اکبراشهد ان لا اله الا الله اشهد ان محمد رسول الله اشهید ان علیاً ولی الله
خداوندا فقط میخواهم شهید شوم شهید در راه تو، خدایا مرا بپذیر و در جمع شهدا قرار بده. خداوندا روزی شهادت میخواهم که از همه چیز خبری هست الا شهادت، ولی خداوندا تو صاحب همه چیز و همه کس هستی و قادر توانایی، ای خداوند کریم و رحیم و بخشنده، تو کرمی کن، لطفی بفرما، مرا شهید راه خودت قرار ده. با تمام وجود درک کردم عشق واقعی تویی و عشق شهادت بهترین راه برای دست یافتن به این عشق.
دانلودکتاب موبایل سردار شهید احمد کاظمی ادامه مطلب...
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 8:50 عصر روز جمعه 89 آذر 12
صدای آقا خیلی دلنشینه مخصوصا صدای نمازشون،قرآنشون.آرامش خاصی به انسان میده، خیلی خوب هم تجویدو رعایت میکنن.خوشابه حال تهرونی ها ،پشت سر آقا نماز خوندن یک صفای دیگه ای داره .
ترتیل 20 آیه اول از سوره بقره آقا هدیه روز ولایت به تمام عاشقان ولایت.
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 8:55 عصر روز چهارشنبه 89 آذر 3
بوی دل بی تابم اگر میشنوی باز آی و بکن مهدی زهرا مددی
در عید غدیرخم بیا دستی ده از سوز دلت شراب ده مستی ده
زان پیش که عمر ما به پایان برسد بگذار که جان به دست جانان برسد
جانم به فدای آخرین نور منیر یارب برهان زآتشش ای تو مجیر
مستم کن و از هر دو جهانم برهان این دل که سپردی به ولایت برسان
شعراز م.ر
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 11:28 صبح روز سه شنبه 89 آذر 2
ای گوزیم یوللارا آز باخ داهی بو جمعه گلر عاشیقین گوز یاشینی معشوقین اللری سیلر
او گوزل چهره سینه گلسه باخار گوزلریمیز گلر او یوسف زهرا*س*اشیدر سوزلریمیز
گل گینن مهدی امیدیم یوخدی جز سن حاجتیم نینیرم عالمی سن سیز گل کی یوخدور طاقتیم
آقا سن سیز گولمدی قلبیم هاراندا قالمیسان نیه بو عاشیق لریوه جمعه گلدی باخمیسان
عالم امکانیده امکان اولار آیا گوراخ بیر یول او گل چهره وی خوش سوزلریوی اشیداخ
آقا مولا عجل علی ظهورک آقا مولا عجل علی ظهورک
شعراز م.ر
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 11:14 صبح روز سه شنبه 89 آذر 2
خدایا
هرگاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل گیرد تو او را خراب کردی خدایا به هر که و به هر چه دل بستم تو دلم را شکستی عشق هر کسی را که به دل گرفتم ، تو قرار از من گرفتی ، هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم ، در سایه ی امیدی و به خاطر آرزویی برای دلم امنیتی به وجود آورم تو یکباره همه را برهم زدی و در طوفان های وحشت زای حوادث رهایم کردی تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ چیزی نداشته باشم و هیچ وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم تو این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم و به جز تو آرزویی نداشته باشم و جز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم و جز در سایه ی توکل به تو آرامش و امنیتی احساس نکنم .
خدایا تو را برهمه این نعمت ها شکر میکنم.
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 7:44 عصر روز یکشنبه 89 آبان 30
قضا به کرب و بلا چون کشید زینب را قدر به قیمت هستی خرید زینب را
مگو چرا ز حسینش جدا نمی گردد خدا برای حسین آفرید زینب را
روح الله اسماعیلی
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 7:29 عصر روز یکشنبه 89 آبان 30