ای رونق گلزار کجایی گل نرگس
مردیم ز آزار کجایی گل نرگس
از بس که به زنگار نشستم ندیدیم
ای آینه رخسار کجایی گل نرگس
دیدم به سر شاخه گل بلبل سرمست
می خواند به گلزار کجایی گل نرگس
دانلود کنید :
(کیلوبایتgolenarges.wma (173.6
ای رونق گلزار کجایی گل نرگس
مردیم ز آزار کجایی گل نرگس
از بس که به زنگار نشستم ندیدیم
ای آینه رخسار کجایی گل نرگس
دیدم به سر شاخه گل بلبل سرمست
می خواند به گلزار کجایی گل نرگس
دانلود کنید :
(کیلوبایتgolenarges.wma (173.6
چشم ها پرسش بی پاسخ حیرانی ها
دست ها تشنه ی تقسیم فراوانی ها
با گل زخم سر راه تو آذین بستیم
داغ های دل ما، جای چراغانی ها
حالیا دست کریم تو برای دل ما
سر پناهی است دراین بی سروسامانی ها
وقت آن شد که به گل حکم شکفتن بدهی
ای سر انگشت تو آغاز گل افشانی ها
فصل تقسیم گل و گندم و لبخند رسید
فصل تقسیم غرل ها و غزلخوانی ها
سایه ی امن کسای تو مرا بر سر بس
تا پناهم دهد از وحشت عریانی ها
چشم تو لایحه ی روشن آغاز بهار
طرح لبخند تو پایان پریشانی ها
قیصر امین پور
منبع:گروه جهادی منتظران خورشید
ای بهترین دلیل تبسم ظهور کن
فصل کبود خنده ما را مرور کن
چرخی بزن به سمت نگاه غریب ما
از کوچه های بی کسی ما عبور کن
ما زائر تبسم بارانی تواییم
ما را به حق آینه ها خیس نور کن
ای راز سر به مهر اهورایی و شگفت
از ذهن ما،سوال درخشان ظهور کن
ما را به التهاب معمای خود ببر
در ناگهانِ جلوه خود، غرق، شور کن
ما را ببر به خلوت کشف و شهود خویش
ما را به راه سیر و سلوکت عبور کن
ما بیشکیب نور تو را آه میکشیم
یا جلوه کن و یا دل ما را صبور کن
روح زمین کبودشب و دشنه است وظلم
ما را برای چیدن ظلمت جسور کن
ای آخرین تبسم نور محمّدی*ص*
جان جهان، عدالت روشن، ظهور کن
رضا اسماعیلی
منبع:گروه جهادی منتظران خورشید
فدا اولوم سنه ای غمنریوه باخمی یان هامی سنی سسلیپ سنه یارا ویران
تا آخر عمرم من از این درد بسوزم
دردم به تو گفتم زتو دردی نشنیدم
چقدر ناز غزل را کشیده ام که سراید
تمام سوز دلم را ز دور دست نگاهت
به کوچه های عبورت چقدر آب بپاشیم
یواشکی من و این چشم های مانده به راهت
هنوز می رسد از لا به لای این همه تقویم
صدای ندبه و زاری به جمعه های پگاهت
چه قصه ها که شنیدم ز کودکی ز ظهورت
نیامدی و شدم خود چه قصه گوی پر آهت
چقدر هلهله دارد طنین سبز طلوعت
چقدر همهمه دارد گدای این همه جاهت
چگونه جان بسپارم به پای سرخ ظهورت
به وقت خواندن این شعر یا رکاب سپاهت
شکسته بال عروجم به تیرهای معاصی
خداکند که نیوفتم ز دیدگان سیاهت
این هفته نیز جمعه ما بی شما گذشت
آقــا بپرس این که چه بر حال ما گذشت
این هفته هفت روز به ظاهر گذشتنی
بر من ولی عــــزیز دلم قرن ها گذشت
در خــــارزار حوصــــله هایــــــت دویــده ام
حالا ببین چه بر سر این دست و پا گذشت
هفتاد گوشه ناله زدم تا که جـــمعه شد
جانم به لب رسید ولی جمعه تا گذشت
گفتند جمعه بوی تو می آورد نسیم
اما نســیم آمد و سر در هوا گذشت
خورشـــید هم هوای مرا تازه تر نکرد
او هفت دفعه آمد و بی اعتنا گذشت
عمرم به سر رسید و از این دست جمعه ها
تکرار شد نـــــیامدی و عـــــــــمر ما گذشـــت...
ایوب پرند آور
چشم در راهیم اما قاصدی در راه نیست جمعه هم آمد ولی آن جمعه دلخواه نیست
ما کجا و نورباران شب دریا کجا! قطره در خواب و خیالِ جذر و مد ماه نیست
ما کجا و بارگاه حضرت خوبان کجا! هر گدایی، لایق هم صحبتی با شاه نیست
عشق، اینجا بین آدم ها غریب افتاده است پایمردی کن برادر! یوسفی در چاه نیست
بارمان را آب برد و تازه فهمیدیم که در بساط خالی ما، آه حتی آه نیست
ریشه در خاکیم و دم از آسمان ها می زنیم بت پرستانیم و مثل ما کسی گمراه نیست
تک سوار قصه ها، یک روز می آید ولی جز خدا از پشت پرده، هیچ کس آگاه نیست
دلا تا باغ سنگی، در تو فروردین نخواهد شد
به روز مرگ شعرت سوره ی یاسین نخواهد شد
فریبت می دهند این فصل ها تقویم ها، گل ها
از اسفند شما پیداست فروردین نخواهد شد
مگر در جستجوی ربّنای تازه ای باشیم
وگرنه صد دعا زین دست، یک نفرین نخواهد شد
مترسانیدمان از مرگ، ما پیغمبر مرگیم
خدا با ما که دلتنگیم، سرسنگین نخواهد شد
به مشتاقان آن شمشیر سرخ شعله ور در باد
بگو تا انتــــظار این است، اسبی زین نخواهد شد!
استاد علیرضا قزوه (1342)
اهل: گرمسار
ساکن: هندوستان
صفحه مجازی: عشق علیه السلام
حال من بی تو خراب است کجایی آقا نقش من بی تو برآب است کجایی آقا
عمر بیهوده من بی تو چه ارزد تو بگو زندگی بی تو سراب است کجایی آقا
دل غمگین مرا کی تو عنایت بکنی منتظر بهر جواب است کجایی آقا
تا که از در برسی رخ بنمایی تو به من دل من در تب و تاب است کجایی آقا
از غم دوری تو هر نفس ای راحت جان گریه بی حد و حساب است کجایی آقا
داستان غم هجران تو ای یوسف من قدر یک کهنه کتاب است کجایی آقا
چه شود گر نظری بر من بیچاره کنی یک نظر بر تو صواب است کجایی آقا
منبع:وبگاه اشعار مهدوی
یک شبـ از دفتر عمرم صفحاتی خواندم
چون به نام تـــــو رسیدم لحظاتی ماندم
همه ی دفتر عـــمرم ورقی بیش نبود
همه دفتر من حسرتــ دیـــــدار تــو بود
دیده را فایده آنست که دلبــر بیند ...
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر