به دیوار قفس بشکسته ام بال و پر خود را
زدم تنــهای تنـها ناله های آخر خود را
درون شعله همچون شمع سوزان آتشی دارم
که آبم کرده و آتش زده پا تا سر خود را
قفس را در گشوده صید را آزاد بگذارید
که در کنج قفس نگذاشت جز مُشتی پر خود را
بزن کف پایکوبی کن بیفشان دست، امّ الفضل
که کُشتی در جوانی شوهر بی یاور خود را
بیا و این دم آخر به من ده قطره ی آبی
که خوردم سالها خون دل غم پرور خود را
چه گویی ای ستمگر در جواب مادرم زهرا
اگر پرسد چرا لب تشنه کُشتی شوهر خود را
اجل بالای سر، من در پی دیدار فرزندم
گهی بگشوده ام گه بسته ام چشم ترِ خود را
به یاد شعله های ناله ی إبن الرّضا «میثم»
سِزَد آتش زنی هم نخل، هم برگ و برِ خود را
حاج غلامرضا سازگار (میثم)
امام محمد تقی (علیه السلام):
بدان که از دید خداوند پنهان نیستی
پس بنگر که چگونه هستی!
از پست های قبل: ویژه شهادت امام جواد*ع*
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 6:0 عصر روز دوشنبه 91 مهر 24
سلام دوستان
انشاالله دارم میرم پابوس آقا
نائب الزیاره همه ی ملتمسین دعا.
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 10:0 صبح روز دوشنبه 91 مهر 24
جایی نزدیک خانه شهدای دوراندیش داخل ماشین نشسته بودیم و منتظر که به موقع برویم. وقتی داخل خانه شهدای دوراندیش شدیم قبل از هرچیز 5 زن و دختر جوان بهت زده بودند و یکی یکی به هق هق میافتادند و از بهت خارج میشدند و معلوممان شد سرتیم یک دقیقه قبل خبر آمدن رهبر انقلاب را بهشان داده. پدر پیر شهدا زل زده بود به گوشه ای و ساکت بود. پسر جوانش میگفت حیرت و هیجان پدر من همین طور است، همراه سکوت و سکون.
خواهرهای شهدا کم کم صدا به حنجره شان برگشت و بغضشان به گریه تبدیل شد و زبان گرفتند آمدن رهبر را و نبودن مادر را.
عروس پیرمرد از بقیه حواسش جمع تر بود. تند تند آب جوش گذاشت و چای دم کرد و میزها را جفت و جور کنار هم چید و البته گاهی قاطی بقیه اشکی میریخت.
حمیدرضا و محمد و حسین سه شهید خانواده بودند و مادر شهدا هم روز 22 بهمن سال 68 سر کوچه شان به طرز مشکوکی تصادف کرده و از دنیا رفته بود. وقتی آمدن رهبر انقلاب نزدیک شد پیرمرد بلند شد، دنبال عصایش گشت و لرزان رفت جلوی در بالای پله ها. یکی از خواهرها کنار پدرش ایستاد و دیگری داخل اتاق.
همین موقعها بود که سکوت پدر شهید بالاخره شکست به صلوات. آقا از پلهها بالا آمدند و پیرمرد صلوات بلندی فرستاد. وقتی به هم رسیدند عصاهایشان را توی دست جابجا و همدیگر را بغل کردند. یکی از خواهرها گفت: آقا جانم فدات بشه و رهبر انقلاب بی درنگ و در جواب گفتند: خدا نکنه خانم، این چه حرفیه. ادامه مطلب...
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 1:5 عصر روز یکشنبه 91 مهر 23
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 6:0 صبح روز شنبه 91 مهر 22
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا شود که گوشه چشمی به ماکنند
دلتنگیم آقا کے می آیے ؟
اللهم ان حال بینی و بینه الموت الذی جعلته علی عبادک حتما مقضیا فاخرجنی من قبری موتزرا کفنی شاهرا سیفی مجردا قناتی ملبیا دعوة الداعی فی الحاضر والبادی
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 9:8 صبح روز جمعه 91 مهر 21
دحو الارض به معنای بیرون آمدن خشکی از زیر آب است و اولین نقطه ای که از زیر آب خارج شده، کعبه است و این معنای خاص و لطیفی است ولی آنچه در روایات آمده و قابل استفاده است بحث فضیلت و ممتاز بودن این روز می باشد.
* معنای کلمه " دحو":
زمانی که بچه ایی به راه می افتد و قدرت دست و پا و توان فکری خود را می یابد آن روز، روز «دحو» این بچه است یعنی روزی که این قدرت و این توان در او بوجود می آید.
* تغییر در حوزه های مغناطیسی زمین
در لغت، معانی مختلفی برای دحو الارض نقل شده است، در یک معنا می توان گفت در ذات زمین دحو محقق شده است به این معنا که آن خمیرمایه حوزه های مغناطیسی و چرخش های اتم هایی که در ذات زمین بوده است، از زیر خانه کعبه و از این نقطه شروع شده است و به سایر قسمت های زمین تغییر و گسترش یافته و به حد کمال رسیده است، تا بتواند دارای حیات شود، چه حیات گیاهی و نباتی و چه حیات حیوانی و انسانی و ظاهرا مقصود از دحو الارض این معنا است.
معنی «دحو الارض» به معنی به راه افتادن زمین از نظر حیات می باشد و از بیانات و ادعیه ای که به ما رسیده است این طور برداشت می شود که در این روز یک اثر ذاتی در زمین حاصل شده است و حیات به زمین تعلق گرفته است و اینکه گفته شد در این روز دو رکعت نماز خوانده شود و در هر رکعت 25 مرتبه سوره " و الشمس " خوانده شود اشاره به این مطلب است که ارتباط خورشید با زمین و تابش آن به زمین که موجب تغییر ذاتی بر روی زمین شده و حقیقت زمین تغییر ماهوی پیدا کرده است و به کمال رسیده و صاحب حیات شده است، همان طور عبادت و نماز همچون خورشید بر جان و روح تابیدن می گیرد و آن را به کمال می رسد و حیات معنوی را در وجود انسان می دمد.
* جنبه ذاتی و اکتسابی زمین در معنای دحو الارض
در اینجا اگر جنبه ذاتی زمین را لحاظ کنیم، معنای دحو الارض اینگونه می شود: نخست این که زمین در درون ذات خود چرخش ها و حرکت هایی داشته است که منتقل به سمت حیات شده است، دوم این که زمین آب را پذیرفته؛ یعنی زمین در قسمت های مختلف آب را پذیرفت و این امر موجب حیات آن شد.
اگر مقصود جنبه اکتسابی زمین باشد نه ذاتی آن، دحو الارض به معنی پذیرش رحمت های الهی است و بر حسب پذیرشی که پیدا می کند آثار جدیدی می یابد، البته ما در فلسفه می گوییم "کل ما بالعرض لابد اَنْ یَنتهی اِلی ما بِالذات " در چنین روزی زمین لباس رحمت خاص بر تن کرده است، همین هم رحمت معنوی و هم رحمت مادی شامل او شده است و به عبارت دیگر روز دحو الارض روز بارور شدن زمین و روز توانمند کردن زمین است.
* کشیده شدن رحمت مادی و معنوی از کعبه به اطراف عالم
یک معنای دحو الارض هم «کشاندن» است؛ یعنی رحمت مادی و معنوی از زیر کعبه کشانده شده است و تعبیر دیگری گسترده شدن و پهن شدن حیات و رحمت الهی از کعبه به سراسر زمین است و در آن روز خدا رحمت خود را منتشر کرده است؛ یعنی همان گونه که بیان شد زمین دارای محور های متعددی می باشد یک محور آن دو قطب مغناطیسی زمین است که امروز بر قطب شمال و جنوب می باشد و قطب دیگر او قطب حیات و رحمت الهی است که موجب زنده شدن گیاهان و حیوانات و انسان ها است که آن مسجد الحرام و کعبه می باشد.
منبع: پایگاه حوزه
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 8:46 صبح روز جمعه 91 مهر 21
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 5:43 عصر روز دوشنبه 91 مهر 17
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 6:52 عصر روز یکشنبه 91 مهر 16
کارنامهام
پر از تقلب و گناه
خط خطی سیاه
هیچ وقت درسخوان نبودهام ولی
در شب تولدت
مثل کاج
توی طاق نصرت محله کار کردهام
شاخههای خشک داربست را
بهار کردهام
*
راستی دو روز قبل
سرزده به خانهی دل امید - همکلاسیام - سر زدی
ولی چرا
به خانهی حقیر قلب من نیامدی؟
رد شدم، قبول
ولی به من بگو
کی به من اجازهی عبور میدهی؟
راستی اگر ببینمت
به من هر چه خواستم میدهی؟
کارنامهی مرا
دست راستم میدهی؟
نا امید نیستم ولی به خاطر خدا
از کنار نمرههای زیر ده عبور کن!
ای عصاره گل محمدی!
فصل امتحان سخت ما ظهور کن !
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 6:19 عصر روز یکشنبه 91 مهر 16
دلم به مستحبی خوش است که جوابش واجب است
*السـلام علیکـ یا صاحب الزمان(عج)*
اگر چه بی کس و تنها اگر چه غم زده ایم همیشه از تو فقط با دروغ دم زده ایم
تو گرم آمدنی ، بی خبر که ما بی تو قرار جمعه ی این هفته را بهم زده ایم
میان سیرت و صورت چقدر فاصله است فریب ما نخور آقا ، انار سم زده ایم
برای دین خدا نیست ، درد ما نان است اگر به سینه وسر زیر این علم زده ایم
گناه ماست که این راه بر شما بسته ست چه غربتی ست برای شما رقم زده ایم
چو شمر و حرمله با هر گناه کردنمان چه زخم ها به دل اهل این حرم زده ایم
خدا کند که شبیه نصوح توبه کنیم اگر خلاف شما حرف یا قلم زده ایم
اللهم عجل فی فرج حبیبنا اباصالح المهدی*عج *
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 2:20 عصر روز جمعه 91 مهر 14