می توان با فاطـــــمیه تا خدا پرواز کرد مـیتوان تا قاب قوسین این چنین پرواز کرد
فاطمی گشتن یکی از حسنهایش این بود میـتوان از بهر رفتن در جنان هم ناز کرد
قفل این دنیا به نام فضه هم وا می شود باب خلقت را خدا با نام زهرا باز کرد
می توانم از محبینش شوم این سخت نیست با زبان اشـک باید عشق را ابراز کرد
از حسن باید بپرسیم بعد از آن یوم الفدک مادرش رو از چه پوشاند و دلیلش راز کرد
از لینک زیر بخوانید:
مطالب بیشتری در مورد حضرت زهرا*س*
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 9:22 صبح روز سه شنبه 92 فروردین 6
زیر باران دوشنبه بعد از ظهر
اتفاقی مقابلم رخ داد
وسط کوچه ناگهان دیدم
زن همسایه بر زمین افتاد...
سیب ها روی خاک غلطیدند
چادرش در میان گرد و غبار
قبلا این صحنه را...نمی دانم
در من انگار می شود تکرار
****
آه سردی کشید، حس کردم
کوچه آتش گرفت از این آه...
و سراسیمه گریه در گریه
پسر کوچکش رسید از راه
گفت: آرام باش! چیزی نیست
به گمانم فقط کمی کمرم...
دست من را بگیر، گریه نکن
مرد گریه نمی کند پسرم...
چادرش را تکاند، با سختی
یا علی(ع) گفت و از زمین پا شد
پیش چشمان بی تفاوت ما
ناله هایش فقط تماشا شد
****
صبح فردا به مادرم گفتم
گوش کن! این صدای روضه ی کیست
طرف کوچه رفتم و دیدم
در و دیوار خانه ای مشکی است
*****
با خودم فکر می کنم حالا
کوچه ی ما چقدر تاریک است
گریه، مادر، دوشنبه، در، کوچه
راستی! فاطمیه نزدیک است...
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 12:1 عصر روز سه شنبه 91 اسفند 29