از رسول خدا روایت شده که خداوند فرموده اند:
من 6 چیز را در 6 جاقرار دادم
ولی مردم آن را در جای دیگر جستجو می کنند:
علم را در گرسنگی قرار دادم مردم آن را در سیری می جویند.
عزت را در نماز شب قرار دادم مردم آن را در دستگاه سلاطین می جویند.
ثروت رادر قناعت قرار دادم مردم آن را در کثرت مال دنبال می کنند.
استجابت دعارا در لقمه ی حلال قرارد ادم ولی مردم آن را در قیل و قال می جویند.
بلند مرتبگی را در تواضع قرار دادم ولی مردم در تکبّر دنیا طلب می کنند.
راحتی را در بهشت قراردادم مردم آن را در دنیا طلب می کنند.
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 3:40 عصر روز دوشنبه 91 دی 4
ممنونم از صبـــــــــح
که مرا
از شب ها پس می گیرد.
بعضی وقت ها یادت ذهن درگیرم را آرامش عجیبی می بخشد.بعضی وقت ها از سقوط در گرداب گناه نجاتم میدهد.
بعضی وقت ها در اوج مشکلات امیدوارم می کند...دستم را می گیرد و اگر خودرها نکنم بالا و بالاترم می برد...توکه هستی؟!
چه همراه خوبی هستی...
ونحن اقرب الیهم من حبل الورید
چه نعمت بزرگیست کلامت
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 6:0 صبح روز شنبه 91 دی 2
گویند نیست از شب یــــــلدا درازتر
پیداست شام غریبان ندیدهاند
نبوَد شبی ز شب ها
که رسد به گرد ِ پای
شب بی حسین ِ زیـــنب …
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 1:17 صبح روز پنج شنبه 91 آذر 30
کسانی که نمی توانند وارد ملکوت آسمانها شوند!
امام علی(علیه السلام)، پرخوری را مایه سنگدلی و تباهی جسم معرفی میکند و در خبر است: «لا یَدْخُلُ مَلَکُوتَ السَّمَاواتِ والأرْضِ مَنْ مَلَأَ بَطْنَهُ»؛ آن که شکم را پر کند، نمیتواند وارد ملکوت آسمانها و زمین شود.
همچنین فرمودند: «اِذَا مُلِیَ الْبَطْنُ عَنِ الْمُبَاحِ عَمِیَ الْقَلْبُ عَنِ الصَّلاحِ»، نماز، سنگ زدن به شیطان است و نمازگزاری که در تغذیه اسراف میکند، از برادران شیطان است، نه سنگانداز به آن، خداوند تعالی فرمود: «ولا تبذر تبذیرا ان المبذرین کانوا اخوان الشیاطین»، اسراف مکنید که اسرافکنندگان برادر شیطانند.
نمازی که فاسد است!
سعدی میگوید:
نه چندان بخور که از دهانت برآید نه چندان که از ضعف جانب برآید
امام باقر(ع) فرمود: «لا تَقُم اِلَی الصَّلوةِ مُتِکاسِلاً وَ لا مُتِناعِسا وَ لا مُتِثاقِلاً فَانِّها مِن خِلل النِّفاقِ»، با حال کسالت و تنبلی و چرت و سنگینی معده نماز مکن که چنین نمازی (فاسد است و فساد آن) از نوع تباهیهای نفاق است، (زیرا چنین کسی آمادگی جسمی و روحی را برای حضور در محضر حضرت رب ندارد و با این حال، منافقانه وانمود میسازد که برای نماز آمادگی دارد).
و در منابع اهل سنت آوردهاند که رسول خدا(ص) فرمودند: «خَفّفُوا بُطُونَکُمْ وَ ظُهُورَکُمْ لِقِیَامِ الصَّلوةِ»، برای ایستادن به نماز، شکمها و پشتهای خود را سبک کنید و از پرخوری بپرهیزید، این توصیهها برای این است که زنگار قساوت، بر قلوب ننشیند.
امام علی(ع) فرمودند: «اِیّاکُمْ وَالبِطْنَةِ فَاِنَّها مِقْساةٌ لِلقَلْبِ ... مُفْسِدَةٌ لِلجَسَدِ»، از پرخوری بپرهیزید که مایه سنگدلی و تباهی جسم است، در روایت دیگری است که «مَنْ تَعَوَّدَ کَثْرَةَ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ قَسَا قَلْبُهُ»، آن که پرنوشی و پرخوری پیشه کند، سخت دل شود.
آن که شکمباره و معتاد به پرخوری است، پندارد که او را برای شکم آفریدهاند و از حکمت آفرینش خود که عبارت است از پرستش پروردگار و پویش به سمت کمال، بیخبر است، سنگینی معده و پرخوری، حجاب دل و خرد، خاموشکننده نور معرفت، مانع شونده از دخول در ملکوت و ایجادکننده حالتی است که در نهایت، موجب قطع کامل ارتباط با خدا و مرگ دل میشود.
در خبر است که «لا یَدْخُلُ مَلَکُوتَ السَّمَاواتِ والأرْضِ مَنْ مَلَأَ بَطْنَهُ»، آن که شکم را پر کند، نمیتواند وارد ملکوت آسمانها و زمین شود و فرمودهاند: «لا تُشْبِعُوا، فَیُطْفأ نُورُ الْمَعْرِفَهِ مِنْ قُلُوبِکُمْ»، پرنخورید، که روشنایی شناخت، در دلهایتان خاموش میشود.
هنگامی که آدمی حمال میشود!
از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است که فرمودند: «اَجِیعُوا اَکْبَادَکُمْ... وَ جَالِسُوا النَّاسَ قَلیِلاً وَمَعَ اللهِ کَثیِراً لَعَلَّکُمْ تَرَوْنَ الْحَقَّ بِقُلُوبِکُمْ»، شکمهایتان را گرسنه بدارید...، با مردم کم معاشرت کنید و با خدا بسیار باشید، باشد که خدای را به چشم قلب خویش ببینید.
در سیرت اردشیر بابکان آمده است که حکیم عرب را پرسید که روزی چه مایه طعام باید خوردن، گفت: صد درم سنگ کفایت است، گفت: این قدر چه قوت دهد؟! گفت: این قدر تو را بر پای همی دارد و هر چه برین زیادت کنی، تو حمال آنی.
خوردن برای زیستن و ذکر کردن است تو معتقد که زیستن از بهر خوردن است
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 6:51 صبح روز سه شنبه 91 آذر 28
یک شعر دیگر از استاد فرامرز عرب عامری که دوستمون شیرین برامون گذاشتن:
شب یلداست شب از تو به دلگیریهاست شب دیوانگی اغلب زنجیریهاست
شب تا صبح به زلف تو توکل کردن شب در دامن تنهایی شب گل کردن
شب درداست شب خاطره بارانیهاست شب تا نیمه شب شعر وغزلخوانیهاست
شب یلداست شب با غم تو سر کردن شب تقدیر خود اینگونه مقدر کردن
کاش یک شب برسد یک شب یلدا باهم بنشینیم زمان را به تماشا باهم
بنشینیم وز هم دفع ملالی بکنیم اینهم از عمر شبی باشد وحالی بکنیم
شب یلدا شده خود را برسانی بد نیست امشبی را اگر ای عشق بمانی بد نیست
سیب سرخی واناری وشرابی بزنیم پشت پا تا سحرالدهر به خوابی بزنیم
موی تو باشد وشب را به درازا بکشد وای اگر کار منو عشق به یلدا بکشد
چه شود اوج پریشانیمان جا بخوریم بین یک عالمه شب صاف به یلدا بخوریم
میشود خوبترین قسمت دنیا با تو گر که توفیق شود یک شب یلدا باتو
با تو ای خوبترین خاطره ی رویایی ای که عمر تو الهی بشود یلدایی
میشوی از همه ی شهر تماشایی تر گر شود عشق تو از عمر تو یلدایی تر
حیف شد نیستی امشب شب خاموشیها کوه غم آمده پیشم به هم آغوشیها
نیستی شمع شب تار مرا فوت کنی بدرخشی همه را واله ومبهوت کنی
بی تماشای تو با اینهمه غمها چه کنم؟ تو نباشی گل من با شب یلدا چه کنم؟
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 9:4 صبح روز یکشنبه 91 آذر 26
خرم دلی که منبع انهار کوثر است کوثر کجا ز دیده پر اشک بهتر است
نام حسین و کرببلا هر دو دلرباست نام علی اکبر از آن دلرباتر است
رفتم به کربلا به سر قبر هر شهید دیدم که تربت شهدا مشک و عنبر است
هر یک شهید مرقدشان چهار گوشه داشت شش گوشه یک ضریح در آن هفت کشور است
پرسیدم از کسی سببش را به گریه گفت پائین پای قبر حسین قبر اکبر است
پائین پای قبر علی اکبر جوان هفتاد و یک شهید چو خورشید انور است
برسمت راست مرقد یک پیر جلوه کرد در گوشه رواق که نزد یکی در است
پرسیدم از مخادم آن کاین مزار کیست؟ گفتا حبیب نور دوچشم مظاهر است
در جنب نهر علقمه دیدم یکی شهید گفتم چرا جدا ز شهیدان دیگر است؟
گفتا خموش دار که عباس نامدار منظور او ادب به جناب برادر است
رفتم به خیمه گاه و شنیدم بگوش دل آنجا فغان زینب و کلثوم اطهر است
رفتم به سوی خیمه بیمار کربلا دیدم که با دوصد غم و محنت برابر است
وارد شدم به حجله داماد کربلا دیدم عروس قاسم دستش ز خون تر است
رفتم ز کربلا به سر تربت علی (ع) دیدم که بارگاه علی عرش اکبر است
وارد شدم به صحن و سرایش بصد امید دیدم که چلچراغ علی سرو کوثر است
برگشتم از رواق شدم وارد حرم دیدم که چشم نوح نبی جای حیدر است
پر نور چشم نوح نبی از علی بود این نکته هم ز کاتب از خاک کمتر است
شاها تویی که " ناصردین " باد چاکرت منظور او به اذن جناب مطهر است
"ناصر "چو بر نجف برسید و بگریه گفت هر صبح و شام چشم امیدش بدین در است
باور نمیکردم شاعر این شعر پرسوز ... باشه اصلا شاید هم اشتباه فهمیدم شما میدونین شعر از کیه؟
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 10:39 عصر روز پنج شنبه 91 آذر 23
ابن مسعود مى گوید از پیامبر اسلام صلى اللّه علیه و آله و سلّم از تفسیر این آیه (افمن شرح الله صدره للاسلام فهو على نـــــور من ربه22 زمر) سؤال کردیم: چگونه انسان شرح صدر پیدا مى کند؟
فرمود: اذا دخل النور فى القلب انشرح و انفتح : هنگامى که نور به قلب انسان داخل شد گسترده و باز مى گردد!
عرض کردیم اى رسول خدا نشانه آن چیست ؟
فرمود: الانابة الى دار الخلود، و التجافى عن دار الغرور، و الاستعداد للموت قبل نزوله: نشانه آن توجه به سراى جاوید و جدا شدن از سراى غرور، و آماده گشتن براى استقبال از مرگ پیش از نزول آن است .
جالب توجه اینکه در جمله فهو على نور من ربه ، نور و روشنائى به منزله مرکبى ذکر شده که مؤمنان بر آن سوار مى شوند، سرعت سیرش عجیب ، و مسیرش روشن ، و قدرت جولانش همه جهان را فرا مى گیرد.
در تفسیر على بن ابراهیم مى خوانیم که جمله افمن شرح الله صدره للاسلام درباره امیرمؤمنان عـــــــــــلى علیه السلام نازل شده ، و در بعضى از تفاسیر آمده است که جمله فویل للقاسیة قلوبهم درباره ابولهب و فرزندانش مى باشد.روشن است که این شان نزولها در حقیقت از باب تطبیق مفهوم کلى بر مصداقهاى واضح آن است .
منبع: تفسیر نمونه
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 7:32 عصر روز سه شنبه 91 آذر 21
دانلود کتاب هفت شهر عشق
این کتاب چاپ 91 هستش و به همین دلیل
حتما افراد کمی خوندنش.
کتابی است تقریبا به سبک رمان در مورد چرایی و چگونگی
حرکت امام حسین علیه السلام از مدینه به مکه و بعد به طرف کربلا.
زبان نویسنده روان، زیبا و احساسی است
با اینکه به سبک مقتل ها نوشته نشده
ولی اشکت را جاری می کند.
اشاره ای که به جزئیات و لحظه به لحظه وقایع دارد
خیلی خوبست و شاید در کمتر جایی بشود
این جزئیات را یافت .حتما دانلود کنید و بخوانید.
هزار نوبت اگر خاطرم بشــــــورانی
از این طرف که منم همچنان صـــــــــفایی هست
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 5:5 عصر روز یکشنبه 91 آذر 19
جمعه یعنى یک غزل دلواپسى جمعه یعنى گریه هاى بى کسى
جمعه یعنى روح سبز انتظار جمعه یعنى لحظه هاى بى قرار
بى قرار بى قراریهاى آب جمعه یعنى انتظار آفتاب
جمعه یعنى ندبه اى در هجر دوست جمعه خود،ندبه گر دیدار اوست
جمعه یعنى لاله ها دلخون شوند از غم او بیدها مجنون شوند
جمعه یعنى یک کویر بى قرار از عطش سرخ و دلش در انتظار
انتظار قطره اى باران عشق تا فرو شوید غم هجران عشق
جمعه یعنى بغض بى رنگ غزل هق هق بارانى چنگ غزل
زخمه اى از جنس غم بر تار دل تا فرو شوید غم هجران دل
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 11:35 عصر روز پنج شنبه 91 آذر 16
گاهی که زندگی عادّی خود را می گذرانیم، یادمان می رود که یک روزی همه ما می رویم...
و البته گاهی افرادی را که خیلی دوستشان داریم ما را ترک می کنند...مثل امروز که عزیزی از میانمان رفت بی آن که به فکر رفتنش باشیم.
بله دنیا، جایِ ابدی ما نیست... آمده ایم آزمایش شویم با سختی... با آسانی... همه ما این درس ها را از حفظ هستیم... امّا گاهی درس ها را فراموش می کنیم و می گذاریم برایِ شبِ امتحان...
قطعاً همه شما را با چیزى از ترس، گرسنگى، و کاهش در مالها و جانها و میوه ها، آزمایش می کنیم؛ و بشارت ده به استقامت کنندگان.156 بقره
ربنــــــــا و لاتحملنا ما لا طاقه لـــــنا به
خدایــــــــــــا، بعضی ها هستند که ظرفیت و تاب دوریشان را ندارم، به مرگ آن ها امتحانم مکن.
عزیز از دست رفته ما را بیامرز و در جوار رحمت خود پناهش ده.
یاغـــــــفورُ یاکریـــــم
بیا تا قدر یکدیگر بدانیم که تا ناگه ز همدیگر نمانیم
کریمان جان فدای دوست کردند سگی بگذار ما هم مردمانیم
فسون قل اعوذ و قل هوالله چرا در عشق یکدیگر نخوانیم
غرضها تیره دارد دوستی را غرضها را چرا از دل نرانیم
گهی خوشدل شوی از من که میرم چرا مرده پرست و خصم جانیم
چو بعد مرگ خواهی آشتی کرد همه عمر از غمت در امتحانیم
کنون پندار مردم آشتی کن که در تسلیم ما چون مردگانیم
چو بر گورم بخواهی بوسه دادن رخم را بوسه ده اکنون همانیم
خمش کن مرده وار ای دل ازیرا به هستی متهم ما زین زبانیم
دیوان شمس تبریزی
اللهم احفظ قائدناالخامنه ای
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 11:22 عصر روز پنج شنبه 91 آذر 16