تا فاطمه است و جـگر سوخته او با داغ دل لاله کسی کار ندارد
از ناله پنـهان عـلی در دل شـبها پیداست که دل داردو دلدارندارد
افتاده به بستر گل گلزار پبمبر جز زینب افسرده پرستار ندارد
تاریخ گواه است به مظلومی مولا کس هیچ دراین واقعه انکار ندارد
بعد از تو علی راز دل خود به که گوید غیر از تو دگر محرم اسرار ندارد
زینب که به سجاده نظردوخته هرشب جزخون دل و چشم گهر بار ندارد
بر حاشیه برگ شفایق بنویسید گل تاب فشار در و دیوار ندارد
پیداست علی را که ز بی مهری امت یک شهرپراز دشمن ویک یار ندارد
بعد از تو علی ای گل پرپر شده دیگر میلی به گل و سبزه و گلزار ندارد
با خصم بد اندیش ستمکار بگویید بیمار دگر طاقت مسمار ندارد
گیرم که حدیث در و گل میخ نباشد گلگون شدن سینه که انکار ندارد
یا فاطمه محبوب به فردای قیامت غیر از تو دگر با احدی کار ندارد
مشجری کاشانی(محبوب)
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 6:9 عصر روز پنج شنبه 91 فروردین 17
فقلت قل لا اسئلکم علیه اجرا الاالموده فی القربی
پس فرمودی: بگو پاداشی برای رسالتم نمی خواهم
جز محبت خاندانم.
پ.ن: یا حبیب الله
در چنین روزی پاداش رسالتت را دادند
این فاطمه توست
محبوبه توست
که در میان در و دیوار به خون غلتانده اند.
و قلت ما سئلتکم من اجر فهو لکم
و فرمودی آن چه پاداش از شما درخواست کردم آن به نفع شماست.
پ.ن: مگر چیزی هست که بتواند جای خالی نبودنتان را برایمان پر کند.
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 5:27 عصر روز چهارشنبه 91 فروردین 16
عمر بن خطاب برای معاویه طی نامه ای این چنین می نویسد :
وقتی خواستم از علی*ع* بیعت بگیرم به درب خانه علی رفتم چند نفر از جمله قنفذ همراه من بودند. در را کوبیدم. فضه که کنیز خانه ی علی است بیرون آمد به او گفتم علی را صدا کن تا بیرون بیاید و با ابوبکر بیعت نماید چراکه همه مردم با او بیعت کرده اند.
فضه در حواب گفت: علی*ع* در خانه مشغول است.
به او گفتم : به او بگو بیاید بیرون و گرنه داخل خانه اش می شویم.
در این هنگام فاطمه دختر رسول خدا آمد و پشت در ایستاد و گفت : از ما چه می خواهید ای گمراهان دروغگو ؟
گفتم : چرا علی تو را فرستاده و خود در خانه نشسته است ؟فاطمه به من چنین گفت : طغیانک یا عمر اخرجنی و الزمک الحجه و کل ضال غوی.طغیان تو مرا به بیرون خانه آورده و بر تو تمام کرد حجت را و کامل شد برهر گمراه منحرف حجت.
گفتم : این حرف های بیهوده و زنانه را کنار بگذار علی را بگو بیرون بیاید.
فاطمه در جواب گفت : دوستی لایق تو نیست تو مرا می ترسانی از حزب و گروه شیطان. بدانکه حزب شیطان ناتوان است.
گفتم : اگر علی از خانه خارج نشود هیزم بسیار بیاورم و خانه و اهلش را خواهم سوزاند و یا اینکه علی را به طرف مسجد برای بیعت خواهم برد.و ناگهان تازیانه قنفذ را گرفتم و با او به فاطمه زدم و به خالد بن ولید اشاره کردم که هیزم بیاورید و با خشم به فاطمه گفتم : خانه را به آتش می کشم.
او درجواب گفت: ای دشمن خدا و رسول خدا و امیرالمومنین. و در آن موقع دو دستش را از در بیرون آورد که از ورود من به خانه جلوگیری کند ، با تازیانه به دست های او زدم و او را درو نمودم و با تمام قدرت در را فشار دادم تا آنرا را رها کند. او از شدت درد ناله ای کرد و به گریه افتاد. ناله و گریه ی فاطمه آنقدر جانسوز بو که نزدیک بود دلم نرم شود و منصرف شوم ولی به یاد کشته های بدر و اُحد که به دست علی کشته شده بودند افتادم و با پای خودم بر در لگد زدم ولی فاطمه در را همچنان محکم گرفته بود تا باز نشود.
وقتی که با لگد به در زدم صدای ناله فاطمه را شنیدم که خیال کردم شهر مدینه با این ناله زیر و رو شد و در آن موقع فاطمه این جنین گفت : یا اَبَتاهُ یا رَسُولَ اللهِ هکَذا کانَ یُفْعَلَ بِحَبیبَتِکَ وَ اِبْنَتِکَ ، آه یا فضه الیک فخذینی فقد والله قتل ما فی احشائی من حمل.
ای پدر جان! ای رسول خدا با دختر وحبیبه تو چنین رفتار می شود، آه فضه بیا و مرا دریاب که سوگند به خدا فرزندم که در رحم من بود کشته شد.
من در آن موقع متوجه شدم که فاطمه بر اثر درد شدید به دیوار در پشت در تکیه داده و درد محاض او را فرا گرفته است و در خانه را با شدت فشار دادم و در باز شد. وقتی وارد خانه شدم فاطمه را در مقابل خود دیدم و شدت خش مرا به گونه ای کرده بود که پرده ای در مقابل من بود. چنان سیلی از روی روپوش به صورت فاطمه زدم که به زمین افتاد.
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد
منبع : سوگنامه آل محمد و ترجمه بیت الاحزان به نقل تتمه المنتهی
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 11:21 صبح روز چهارشنبه 91 فروردین 16
نتایج کل وبلاگ ها از سایت سپاه عاشورا
این هم رتبه هم شهریان عزیز (آذرشهر) از 1 تا 50 (تا رتبه 29 یعنی نفر58 جایزه تعلق گرفت):
رتبه 11،نفر16 : http://entezarefaraj313.blogfa.com وبلاگ انتظار با172.5 امتیاز
رتبه 14،نفر19 : http://313golenarges.parsiblog.com گل نرگس 169.5
رتبه 20،نفر31 : http://kafshin.parsiblog.com حقیقت در دنیای مجازی 166
رتبه 24،نفر41 : http://hasanbolboli.blogfa.com پلاک 110 164
رتبه 25،نفر46 : http://ta-khodaaa.blogfa.com خیره در خدایی خدا 163.5
رتبه 25،نفر49 : http://mano0o0khoda.blogfa.com همین نزدیکیست 163.5
رتبه 26،نفر52 : http://goharidarsadafeiman.blogfa.com گوهری در صدف 163
رتبه 29،نفر58 : http://zabanehogog1.blogfa.com یامهدی 160.5
رتبه 34 : http://darentezare-faraj.blogfa.com در انتظار فرج 158.5
رتبه 34 : http://khalvatebarani.blogfa.com خلوت بارانی 158.5
رتبه 35 : http://godhonar.blogfa.com هنر راهی برای فهمیدن خدا 158
رتبه 40 : http://salman-mahdi1360.blogfa.com این عمار 155.5
رتبه 47 : http://shohadayeazarshahr.blogfa.com کجایند مردان بی ادعا 152
رتبه 47 : http://vakily1.blogfa.com باران رحمت 15
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 12:19 عصر روز سه شنبه 91 فروردین 15
اشکم ولی ز چشم مدینه چکیده ام یاسم که جای باغ به در آرمیده ام
چون ابر پشت پای علی اشک ریخته ام چون آه در هوای علی پر کشیده ام
ای شبه مرد های مدینه چه میکنید من ذوالفقار خسته ولی آب دیده ام
گفتی صلاح نیست که نفرینشان کنی دست از دعا کشیدم و عزلت گزیده ام
همچون نسیم در زده ام خانه هایشان هر شب به کوچه های مدینه وزیده ام
در جلوه ام دوباره مکرر نمی شوم چون فرصتی گذشته ام و سر رسیده ام
نفسی فدا لنفسک یا مرتضی علی هر چه بلای توست به جانم خریده ام
رضا جعفری
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 11:48 عصر روز دوشنبه 91 فروردین 14
روزی امیر المومنین علی *ع* همراه حضرت فاطمه *س* به صحرا رفتند و در آنجا در حال تناول خرما بودند که امیر المومنین *ع* به شوخی فرمودند:
یا فاطمة ان النبی یحبنی اکثر منک.
پیغمبر خدا مرا از تو بیشتر دوست دارد.
و در پاسخ حضرت زهرا *س*عرض می کند: واعجبا یحبک اکثر منی؟ و انا ثمرة فواده و عضو من اعضائه ولیس له ولد غیری.
جای تعجب است تو را از من بیشتر دوست دارد؟ و حال آن که من میوه دلش و پارهای از اندامش هستم و به علاوه من یگانه دختر باقیمانده او هستم چطور ممکن است تو را از من بیشتر دوست بدارد.
علی علیه السلام فرمود: یا فاطمة ان لم تصدقنی فامضی بنا الی ابیک محمد (ص). ای فاطمه اگر گفتارم را باور نمیکنی بیا با هم برویم خدمت پدرت حضرت محمد (ص).
آری هر دو به خدمت رسول خدا (ص) شتافتند فاطمه علیه اسلام آغاز سخن کرده و گفت: یا رسول الله اینا احب الیک انا ام علی؟ ای رسول خدا من و علی کدامیک نزد تو محبوبتریم؟ (مرا بیشتر دوست داری یا علی را؟)
رسول خدا (ص) فرمود: انتِ احبّ و علی اعزّ منکِ. تو محبوبتری و علی از تو عزیزتر است.
امام علی علیه السلام: الم اقل لک. من به شما نگفتم که پیغمبر مرا از تو بیشتر دوست دارد؟
شروع مفاخره زیبای فاطمه زهرا علیه السلام با علی علیه السلام: ادامه مطلب...
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 11:0 عصر روز دوشنبه 91 فروردین 14
حضرت علی علیه السلام بعد از شهادت فاطمه سلام الله علیها خطاب به ایشان فرمودند:
«بِمَنِ العَزاءُ یا بِنتَ مُحمَد؟ کُنتُ بِکِ اَتَعزی فَفیمَ العَزاء مِن بَعدِکِ؟»
با چه کسی آرامش یابم ای دختر محمد؟ من به وسیله تو تسکین مییافتم؛ بعد از تو با چه کسی آرامش یابم؟
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 12:39 عصر روز یکشنبه 91 فروردین 13
در برابر معبود:
ادب عبادى حضرت زهرا (س) ایجاب می کرد که در محراب عبادت با همه وجود در پیشگاه معبود خویش بایستد و غرق درعظمت او گردد و از خود بى خود شود، چنان که رسولخدا (ص) بر این حال دختر خویش گواهى داده است.
در بعد کمّى نیز ادب بندگى ایجاب می کرد شب و روز زهرا (س) صرف عبادت گردد و چنان براى نماز بر پاى خود بایستد که پاهاى مبارکش به رنج و درد افتد.
در برابر رسول الله (ص):
در چشم و دل زهرا (س) هیچ کس به اندازه رسول اللَّه (ص) جا نداشت. بدین جهت رفتار وى در برابر پدر رفتارى ویژه و بسیار مؤدّبانه بود. آن گاه که رسول اللَّه (ص) پیش فاطمه (س) می آمد، تمام قد می ایستاد و مشتاقانه به استقبال پدر می شتافت و بر دست او بوسه می زد و عبا از دوشش گرفته، نعلین او را به کنار می گذاشت و آن گاه آن حضرت را در جاى خویش می نشاند و خود، مؤدب پیش رویش می نشست وهرگاه پدر او را صدا می کرد، ندایش را با «لبیک، لبیک» پاسخ می داد. (1)
او همیشه رسول خدا (ص) را «یا ابه» (پدر جان) می خواند، تا آیه «لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضاً» (2)
نازل شد. از آن پس فاطمه (س) پدر را «یا رسول اللَّه» خطاب می کرد. چندین بار که او را با این لقب خواند، پیامبر (ص) جواب نگفت و رو برگرداند؛ سپس فرمود:
«فاطمه جان! این آیه درباره تو و فرزندانت نازل نشده است، تو از منى و من از تو هستم ....
دخترکم مرا همان پدرجان صدا کن که این گونه، محبوب من و مرضّى خدا است.» (3)
در برابر همسر:
زهرا (س) براى همسرش احترامى خاصّ قائل بود و با وى در همه زمینه ها برخوردى مؤدّبانه و مهربانانه داشت. او از على (ع) با کنیه «ابوالحسن» یاد می کرد و خطاب به او می گفت:
رُوحى لِروحِکَ الْفِداء وَ نَفسى لِنَفْسِکَ الْفِداء یا ابَالْحَسَنِ
روح و جانم فداى تو باد اى ابوالحسن! (4) ادامه مطلب...
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 7:33 عصر روز شنبه 91 فروردین 12
الی متی احارُ فیک یا مولای....
تا بکی
حیران و سرگردان تو بمانم
ای مولای من....
................................................................................................
فرازی از دعای ندبه
طـاقت ز کف دلــم پریده
دل هـم شـده مرغ سـر بـریده
ما را نبود دگر صبوری
دور از نظرم بس است دوری
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 9:1 عصر روز جمعه 91 فروردین 11
هر شب یتیم توست دل جمکرانی ام جانم به لب رسیده بیا یار جانی ام
از باد ها نشانی تان را گرفته ام عمری است عاجزانه پی آن نشانی ام
طی شد جوانی من و رؤیت نشد رخت " شرمنده جوانی از این زندگانیم"
با من بگو که خیمه کجا می کنی به پا آخر چرا به خاک سیه می نشانی ام
در این دهه اگر چه صدایت گرفته است یک شب بخوان به صوت خوش آسمانی ام
در روضه احتمال حضورت قوی تر است شاید به عشق نام عمویت بخوانی ام
هم پیر قد خمیدگی زینب توام هم داغدار آن دو لب خیزرانی ام
این روزها که حال مرا درک می کنی بگذار دست بر دل آتشفشانی ام
در به دری برای غلام تو خوب نیست تأیید کن که نوکر صاحب زمانی ام
عباس احمدی
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 10:13 صبح روز جمعه 91 فروردین 11