این جا همه ی درخت هامان بیدند لبخند و بهار بی تو در تبعیدند
بی روی تو لحظه لحظه هامان مرگند باتو همه ی ثانیه هامان عیدند
بعد از شب انتظار آمد بی تو شوریده و بی قرار آمد بی تو
آقای غریب من که دلتنگ توام یکبار دگر بهار آمد بی تو
عبدالرحیم سعیدی راد
روزها بی تو کهنه می شوند و تنها آمدنت نوروز ماست ، روزی که بهار می شود.
*اللهم عجل لولیک الفرج*
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 11:1 عصر روز سه شنبه 91 فروردین 1
سالی دیگر هم به پایان رسید، با همه تلخی ها و شیرینی هایش، با همه فرازها و نشیب هایش، رنج ها و شادی هایش، ترس ها و امیدهایش. سال گذشته، برای عده ای سال رشد و پیشرفت و تکامل بود و برای عده ای دیگر، سال عقب گرد، یا در جا زدن و رکود بود. کسانی آبرو یافتند و کسانی آبرو باختند. کسانی عزیز شدند، و دیگرانی خوار و حقیر گشتند. ما در کجای زمان ایستاده ایم؟ پیش رو و زیر پایمان، پشت سر و اطرافمان و در افق های دور دست ونزدیک چیست و چه می گذرد؟
بیایید و برگردیم و نگاهی به خویشتن کنیم، به کارها و رفتارمان، به اخلاق و عملکردمان، به آموخته ها و اندوخته هایمان، به حرفها و نیت هایمان، به هدفها و آرزوهایمان، به دوستی ها و دشمنی هایمان، به دیده ها و گفته ها و شنیده هایمان، بیاییم در آغاز سال نو، کارنامه مان را باری دیگر مرور کنیم.
فاما من اوتی کتابه بیمینه فیقول هاوم اقروا کتابیه.حاقه 19 فهو فی عیشه راضیه21 واما من اوتی کتابه بشماله فیقول یالیتنی لم اوت کتابیه25 خذوه فغلوه30
اما هر که نامه اعمالش را به دست راستش دهند ، می گوید نامه مرا بگیرید و بخوانید- پس او در یک زندگی پسندیده خواهد بود- اما هر آنکه نامه اعمالش را به دست چپش دهند می گوید : ای کاش نامه مرا به دست من نداده بودند - بگیریدش ، زنجیرش کنید.
قاضی ، خودمان ؛ مااز کدام گروهیم ؟!
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 10:2 عصر روز سه شنبه 91 فروردین 1