از طریق عایشه و عبداللَّه بن حسن بن حسن در کتابهای عامه و خاصه نقل شده:
لما بلغ فاطمه علیهاالسلام اجماع ابی بکر علی منعها فدک، لاثت خمارها، و اقبلت فی لمه من حفدتها و نسا قومها، تطا فی ذیولها، ماتخرم مشیتها مشیه رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله حتی دخلت علی ابی بکر و قد حشد الناس من المهاجرین و الانصار، فضرب بینها و بینهم ریطه بیضا.... [شرح ابن ابی الحدید، ج 16، ص 211 و 249- احتیاجات طبرسی، ج 1، ص 131، چاپ نجف.]

هنگامی که به فاطمه علیهاالسلام ثابت شد که ابوبکر فدک را از او به زور گرفته و تحویل نمیدهد، آن بانوی عزیز، مقنعه و روسریاش را بر سر محکم بست و با عدهای از زنان متدین و نزدیکان خویش که او را در میان گرفته بودند به سوی مسجد رسول اللَّه حرکت کرد، در حالی که با لباسهای طولانی راه میرفت- که حتی روی پاهای او پوشیده بود و بدنش پیدا نمیشد و چنان راه میرفت که گویا پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله در حرکت است- وارد مسجد شد. جمعیت مهاجر و انصار آنجا را پر کرده بودند و برای دختر پیامبر صلی اللَّه علیه و آله جایگاهی درست کرده بودند، که مردها او را نمیدیدند...
اگر این عبارات را به دقت مورد عنایت قرار دهیم درسهای زیادی از حجاب و عفاف آن حضرت میگیریم، و در اینجا متوجه میشویم که آن حضرت، حتی در میدان مبارزه نیز بسیار مقید به حجاب کامل و حیای اجتماعی و اخلاقی بوده است، زیرا:
1- با پوشیدن مقنعه و احتیاط لازم حرکت نموده. (لاثت خمارها).
2- در میان زنان حرکت نموده. (فی لمه...).
3- لباسهای بلند پوشیده بود که حتی پاهایش پیدا نبود. (تطا ذیولها).
4- در جایگاه مخصوص قرار گرفته و پردهای بین زنان و مردان حایل بود. (فضرب بینها و بینهم...).
آری فاطمه علیهاالسلام با این برنامه ریزی دقیق حتی در میدان مبارزه، با غاصبین خلافت، (آیه بیست و پنجم سورهی قصص) [فجائته احداهما تمشی علی استحیا] که شیوه راه رفتن دختران پیامبران و زنان اسلامی را ترسیم میکند، تداعی کرد و به پیروانش درسها داد که در عین اجتماعی بودن، زنان حجاب و عفاف را حفظ کنند.
منبع:تحلیل سیره فاطمه زهرا
علی اکبر بابا زاده
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 11:50 عصر روز دوشنبه 91 فروردین 7
خطاب خداوند متعال به حضرت داوود :
زمینیان را بگو ، چرا با من دوستی نمی کنید؟ که سزاوار دوستی منم.
من خدایی هستم که با داناییم جهل نیست ، با صبرم ناتوانی نیست ، در صفتم تغییر نیست ، در گفته ام تبدیل نیست ، رحمتم فراگیر است ، از فضل و کرم برنگردم ، در ازل بر خود رحمت نوشتم ، دل بندگانم به نور معرفت افروختم ، من دوست آنم که با من دوست است ، رفیق آنم که مرا رفیق است ، همنشین آنم که در خلوت ذکر با من است ، مونس آنم که به یاد من انس دارد.
ای داوود !!! هرکه مرا جوید ، مرا یابد و آنکه مرا یابد سزاوار است که مرا نبازد ، نعمت از ماست ، شکر دیگری می کنند !! دفع بلا از ماست ، از دیگری می بینند!! پناهگاهشان پیش ماست ، به دیگران پناه می برند!! می گریزند ولی ، عاقبت باز می گردند.
یکى از پیامبران بزرگى که علاوه بر قدرت معنوى و نبوت، داراى حکومت ظاهرى وسیع نیز بود، حضرت داوود علیه السلام است که نام مبارکش شانزده بار در قرآن آمده است.
حضرت داوود علیه السلام در سرزمینى بین مصر و شام دیده به جهان گشود، او از نواده هاى حضرت یعقوب است و به نُه واسطه به یکى از فررزندان حضرت یعقوب می رسد، پدرش ایشا نام داشت.
او صد سال عمر کرد، که چهل سال از آن را حکومت نمود.ماجراى شهرت داوود علیه السلام آن هنگام شروع شد که به عنوان یکى از سربازان طالوت، به جنگ جالوت و لشگرش رفت و با سنگى که در فلاخن خود نهاده بود، جالوت جبار را کشت .ایشا ده پسر داشت، داوود علیه السلام کوچکترین آنها بود.
ادامه را از لینک مقابل بخوانید : داستان زندگی حضرت داوود علیه السلام
منبع: کتاب محجه البیضاء ج 8 ص 58
کتاب شرح دعای کمیل استاد انصاریان ج 1 ص 44
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 5:29 عصر روز شنبه 90 اسفند 20
به گزارش سرویس دینی جام نیوز، یکی از خادمان بخش فرهنگی حرم علی بن موسی الرضا علیه السلام در تماسی با خبرنگار ما، گفت: «مولوی «سلطان محمد» از علمای سرشناس اهل سنت افغانستان که در شهر هرات سکونت دارد و از بیماری قلب رنج می برد، در حرم امام رضا علیه السلام شفا گرفت.»/سه روز پیش/
ادامه مطلب...
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 8:58 صبح روز پنج شنبه 90 اسفند 18

ولادت باسعادت پدر بزرگوار امام زمان*عج*را به محضر ایشان و رهبر معظم انقلاب وتمامی عاشقان اهلبیت*ع* تبریک عرض می نمایم.
در روز دهم و بنا به اتفاق اکثر سیره نویسان اسلامی هشتم سال 232 ولادت امام حسن عسکرى عـلیـه السـلام واقـع شـده نـام والده آن جـنـاب را حـدیـث و بـعـضـی سـلیـل گـفـتـه اند و آن معظمه در نهایت عفت و صلاح و ورع و تقوى و از عارفات صـالحات و مفزع شیعه بوده است . علامه مجلسى رحمه الله در زاد المعاد فرموده و شـیـخ مـفـیـد نـیـز گـفـتـه اسـت کـه : در روز دهـم مـاه ربـیـع الثـانـى سـال 232 از هجرت نبوى حضرت امام حسن عسکرى عـلیـه السـلام متولد شـده اسـت و ایـن روز، روز شـریف و بسیار مبارکى است و مستحب است به شکرانه این نعمت عظمى روزه بدارند.
بالجمله ، علماء گفته اند که این روزى است شریف و عظیم البرکة و مستحب است روزه آن و ((علامه مجلسى)) گفته که زیارت آنحضرت و سایر اعمال خیر در این روز بابرکت ، مناسب است .
حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی (ره) در کتاب المراقبات می فرمایند:
مراقبت از روزهای ولادت ائمه علیه السلام ، شبیه به مراقبت روز ولادت رسول اکرم صل الله علیه و آله است. ادامه مطلب...
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 9:11 عصر روز چهارشنبه 90 اسفند 10
: خوش طبعی و مزاح با مردم
در حدیثی ازپیامبر(صلی الله علیه وآله) است که می فرمایند: «انّی لامزح و لا اقولُ الّا حقّاً»;
من مزاح و خوش طبعی می کنم، ولی جز حق نمی گویم.
روایت شده است که در یکی از اوقات، پیامبر(صلی الله علیه وآله)خطاب به پیرزن کهن سالی فرمودند: پیر زنان به بهشت نمی روند!
پیرزن گفت: چرا آنان به بهشت نمی روند؟
رسول خدا(صلی الله علیه وآله)فرمودند: مگر این آیه را تلاوت نکرده ای که می فرماید: (إِنَّا أَنشَأْنَاهُنَّ إِنشَاء فَجَعَلْنَاهُنَّ أَبْکَاراً)(واقعه: 35 و 36); ما پیرزنان را آنچنان که خود می دانیم، در روز قیامت زنده می کنیم و آنها را به شکل دوشیزگان در می آوریم.
یکی از اصحاب امام صادق(علیه السلام)نقل می کند که روزی حضرت به من فرمودند: مزاح و شوخی کردن شما با یکدیگر چگونه است؟ من در جواب عرض کردم: کم است. فرمودند: چرا با یکدیگر مزاح نمی کنید؟ مزاح کردن از حُسن خلق است و به واسطه آن، برادر مسلمانت را خوش حال می سازی. سپس امام صادق(علیه السلام) فرمودند: سیره پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)این گونه بود که مزاح می کردند و با این کارشان می خواستند دیگران را خوش حال کنند.
روایت شده است: هنگامی که قریش آزار پیامبر(صلی الله علیه وآله) را به آخرین حد رساندند و هنگامی که آن حضرت به «ثقیف» پناهنده شدند و آن مردم نیز عده ای از سبک سران و اوباش خود را علیه ایشان شوراندند، جبرئیل بر ایشان نازل شد و گفت: ادامه مطلب...
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 9:3 صبح روز پنج شنبه 90 بهمن 20
حجةالاسلام احمد عابدی از اساتید دروس خارج حوزه علمیه معتقد است:
حضرت محمد(ص) پیامبر همه جهانیان است و تنها پیامبر مسلمانان نیست و به کار بردن تعبیر «پیامبر اسلام» درست نیست و این واژه ساخته غربیهاست.
استاد احمد عابدی در جدیدترین مطلبی که در پایگاه اطلاعرسانی خود تحت عنوان «پیامبر همه جهانیان» منتشر کرده آورده است: تقریباً در این صد سال اخیر اشتباهی در کتابهای فرهنگی ما رخ داده که گفته میشود: «پیغمبر اسلام»؛ اما تا قبل از این قرن اخیر هرکتابی چه عربی و چه فارسی در مورد «پیغمبر اکرم» نوشته شده همه تعبیرها، «رسول خدا»ست. ادامه مطلب...
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 12:30 صبح روز چهارشنبه 90 بهمن 19

محبوب رضاست هر که دل ریشتر است از کعبه صفای این حرم بیشتر است
اینجاست طبیبی که ندارد نوبت هر دل که شکستهتر بود پیشتر است
با آنکه مقام رفیع امامت را داشت و برگزیده ی خدا بود، در عین حال نه تنها برای خود هیچ گونه حریمی قائل نبود، بلکه در زندگی خویش با طبقات مختلف مردم حتی خدمتکاران و زیردستان با نهایت صمیمیت و فروتنی رفتار می کرد. کلینی از مردی بلخی روایت کرده است:
من در سفر خراسان همراه امام *ع* بودم، روزی هنگامی که سفره گسترده شد، امام *ع* از همه ی خدمتکاران خواست تا در کنار او بر سر سفره بنشینند. عرض کردم، فدایت شوم، بهتر بود سفره ی آنان را جدا می کردی؟ فرمود: ساکت باش! همانا پروردگار و پدر و مادر همه ما یکی است و پاداش هم به اعمال است.
روزی امام *ع* در حمام پس از تقاضای فردی که آن حضرت را نمی شناخت، تن او را کیسه کشید. هنگامی که دیگران امام امام *ع* را به او معرفی کردند، شرمنده شد و به عذرخواهی از آن حضرت پرداخت. امام امام *ع* در حالی که او را کیسه می کشید، دلداری اش داد و فرمود: عیبی ندارد.
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 1:27 صبح روز سه شنبه 90 بهمن 4
حرارت از در و دیوار شهر میبارید. از زیر پوست مردم آب بیرون زده بود. آنها در آن گرمای کُشنده، گروه گروه به دیدن «دعبل»1 میرفتند و به او خوش آمد میگفتند. دعبل نیز با خوشحالی، جریان سفرش به مرو را تعریف میکرد و از قصیدهای که نزد امام رضا علیه السلام خوانده بود، سخن میگفت و گاهی نیز سرودههایش را با جوش و خروش میخواند و آه و افسوس شنوندگان را میستاند.
آن روز مردم شهر، در مسجد جامع جمع شدند و به قصیده بلند و زیبای او گوش فرادادند. و به پاس زبان گرم و طبع لطیفش، تحسین فراوان کردند و هدایای با ارزشی به او بخشیدند.
در همین روزها خبر پیراهن اهدائی امام رضا علیه السلام به دعبل در شهر پیچید. مردم بار دیگر با شور و شوق زیاد، خود را به او رساندند و تقاضا کردند تا او «پیراهن مبارک» امام را به آنها نشان دهد. دعبل، با شوق و کمی هم واهمه، پیراهن امام را از لابلای بسته ای که در کنارش نهاده بود، بیرون آورد و با احتیاط و احترام، به مردم نشان داد. در آن حال، لحظهای از آن پیراهن مقدّس غافل نمیشد و دیدگانش را از آن فرو نمیبست. او خوب میدانست که اهالی شهر، به آن لباس مبارک چشم طمع دارند و برای به دست آوردن آن به هر کاری ممکن است دست بزنند. همین طور هم بود. بزرگان شهر به طمع افتاده بودند. به دعبل پیشنهاد فروش دادند:
- آن را به هزاردینار سرخ میخریم! ادامه مطلب...
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 1:16 صبح روز سه شنبه 90 بهمن 4
سلام بر تو ای عصمت هشتم!
کوچههای توس، هنوز بوی عطرآگین تو را میدهد و آوای غریب ملایک هنوز در طواف حریم کبریایی ات به گوش میرسند.
نسیمی که از سمت ضریح تو میآید، زخم های ما را التیام میبخشد و جوانههای شکفته در زمین را نوازش میکند.
مولا! موج دریای مهر تو، ما را به اوج میبرد و ما را در دریای دوستی تو به این سو و آن سو میکشد.
ای رضای حق و حقیقت، گل بوستان توحید، روح بیداری در تن زمین!
طنین صدای تو بود که پژواک توحید و رستگاری را در کمال رسایی، بر دل دشتها و کوهها نوشت و شرط ایمان و معنا را به همه گوشزد کرد.
نام تو، برکت جای جای زمین است.
از نگاهت، بوی عشق میتراود و خورشید، با بوسه بر بارگاهت، روز را آغاز میکند و نور و گرما به جهانیان میبخشد.
مولا! اینک این روح ماست که در صحن و سرای نگاه تو، از سقاخانه لطفت سیراب میشود.
این شکوه آینه های حرم توست که ما را به سمت نور هدایت میکند.
ای امام رئوف، ای امام غریب! ما را از قرب خویش مران و از باران رحمت مدام خویش بی نصیب مگردان.
گلدسته ات
کهکشانی است
که سیاهی شهر را تکذیب میکند
پیرامون تو
همه چیز بوی ملکوت میدهد
کاشیهای ایوانت
و این سئوال همیشه
که چگونه میتوان آسمانها را در مربعی کوچک خلاصه کرد
پنجرهی فولاد
التماسهای گره خورده
و بغضهایی که پیش پای تو باز میشوند
شاعری
حنجرهاش را در باد تکان میدهد
و کلمات اوج میگیرند
تا از دست تو دانه برچینند
تازه می فهمم
کبوتر بودن چه نعمتی است
آرش شفاعی کتاب سپیده هشتم
پی نوشت:
سلام دوستان
ایشا... نائب الزیاره همتون دارم میرم پابوس آقا و تا نه روز دیگه نیستم.
ممنون از حضورتون وعلی یارتون
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 8:55 صبح روز جمعه 90 دی 2