این یعنی دختر جوان ایرانی، اگر بخواهی ازدواج کنی باید یا همانند خانم مدیر آرایش کنی و جلوه گری کنی و یا اگر مثل دبیر ادبیات، چادر را به روی سرت یدک می کشی، رفتارهای عفیفانه نداشته باشی و آنقدر با مرد نامحرم راحت صحبت کنی و راحت تعامل داشته باشی تا او خواهان تو شود.حال و در این شرایط، وعاظ محترم ما با انواع استدلال بخواهند به دختران این مملکت حالی کنند که کارتان ناپسند است و جلوه گری نکنید. وقتی جوان ما با عقل ابزاری خود، منافع جلوه گری را با تصویر و فیلم در جذابترین شکل آن مشاهده می کند، چگونه می توان انتظار داشت مباحث خشک استدلالی که تازه بسیاری از موارد آن، در تناقض آشکار با عقل وی است را بپذیرد؟
سرویس نقد رسانه 598/ شب عید هم جناب مهندس ضرغامی عزیز و همکارانش، به ما رحم نکردند و نخواستند یک فیلم کمتر حاشیه دار به روی آنتن ببرند تا بلکه صدای ما را در نیاورند! گفتیم سال نو می شود، کدورتها را کنار بگذاریم و کمی با تلویزیون کنار بیاییم، اما انگار این جعبه جادویی، قصد راه آمدن با ما ایرادگیرها را ندارد!
دوشنبه شب گذشته ، فیلم سینمایی "ورود آقایان ممنوع" از شبکه اول سیما پخش شد و پس از آن هم از شبکه آی فیلم. در این فیلم، خانم دارابی، مدیر دبیرستانی دخترانه، شخصیتی است تندخو، بداخلاق، احمق، لجباز، خودخواه، سختگیر با رفتارهای جنگجویانه و در عین حال به جدایی و تفکیک زن و مرد نامحرم، تاکید شدید دارد و دبیرستان را همانند یک ندامتگاه، مدیریت می کند. گرچه کارگردان، خواسته القا کند که اینگونه اًعمال، به دلیل نفرت شخصی خانم مدیر از مردان است و هیچ ارتباطی به احکام اسلام ندارد، اما نمی توان این مسئله را پذیرفت. چه آنکه در طول فیلم، این اعتقاد خانم مدیر به جدایی زن و مرد است که زیر سوال می رود (نه علت آن) و در نهایت هم شکست می خورد. نشانه های آشکاری در فیلم وجود دارد که این مسئله را اثبات می کند. به عنوان مثال آنجا که او عشق را تنها به دو حیطه عشق مادر به فرزند و عشق بنده به خدا محدود می کند، یا صحنه هایی که خانم مدیر از آقای جبلی می خواهد در دفتر را ببندد یا باز بگذارد.
سوال اساسی این است که چهره بسیار کریه و مردانه این زن، چه معنایی دارد؟ و اصلا قصد کارگردان از ترسیم زنی با این چهره به عنوان نماد کسی که به رعایت حریم زن و مرد معتقد است، چه می تواند باشد؟ در واقع نمایش چنین چهرهای از یک زن مقید به عدم ارتباط، به طور غیر مستقیم وسیله ای برای تمسخر باورهای یک زن مذهبی شده است که در بسیاری از فیلمها و سریالها به کرات مشاهده می شود. هنوز خاطره "تا ثریا" از اذهان دردمندان پاک نشده است که فیلمی دیگر بر ناراحتیها می افزاید.
این محصولات از رسانه ملی پخش می شود، آن وقت توقع داریم جوان ما به حجاب و عفاف هم معتقد باشد و اگر سرکشی کرد، با نیروی مظلوم انتظامی مهارش کنیم . بنده با کار انتظامی نسبت به حریم شکنان و متخلفان مخالف نیستم و اصولا اجرای قانون را لازم می دانم. اما بحث این است که جناب آقای ضرغامی چقدر خود را در بی حجابی دختران این سرزمین مقصر می داند و آیا نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی که بخاطر چند شکست تیم های ورزشی، سازمانی را تبدیل به وزارتخانه می کنند، قصد ندارند از ایشان بخاطر توهینهای آشکار به بحث حجاب و عفاف در رسانه اختصاصی شان سوال بپرسند؟ آیا دکتر احمدی نژاد را به جرم کوتاهی هایش در بحث حجاب می توان در مجلس سوال و جواب کرد، اما از جناب ضرغامی، بخاطر تخریب های رسانه اش نباید سوال پرسید؟ آیا کسی نیست بگوید رسانه ملی کشور به کجا می روی؟! عجیب است که همه رفتارها و اعمالمان، حتی عقایدمان سیاسی شده است.
نکته بسیار ناپسند این فیلم، عادی سازی روابط زن و مرد است. از رفتارها و حرکات آقای دکتر با دختر خود و همکارانش گرفته تا آن زمان که آقای جبلی با کلاه خود دست به صورت خانم مدیر می گذارد و از این همه قبیحتر، نمایش بازی والیبال بین چند زن و مرد نامحرم، افتضاح را به اوج میرساند.
تمسخر زن عفیف در سراسر فیلم، قابل مشاهده است؛ همه میتوانند او را فریب دهند و او به راحتی و ساده تر از زنان دیگر، عاشق مردی میشود که آن مرد، هرگز عاشقش نبوده است. اما خانم مدیر هم عاشق میشود و اینجاست که او زیبا می شود، آرایش می کند، لباس رنگ روشن می پوشد و حتی برای همرنگی با جماعت اطراف، قسمتی از موهای خود را به نمایش می گذارد. از همه بدتر اینکه همزمان با زیبایی ظاهر، خوش اخلاق، مهربان و خوش صحبت هم می شود و این یعنی تا وقتی زشت هستی و بداخلاق و وحشی، به رعایت حریم زن و مرد معتقد هستی و آن هنگام که زیبا و خوش اخلاق هستی الزاما باید حریم زن و مرد را معتقد نباشی.
این یعنی دختر جوان ایرانی، اگر بخواهی ازدواج کنی باید یا همانند خانم مدیر آرایش کنی و جلوه گری کنی و یا اگر مثل دبیر ادبیات، چادر را به روی سرت یدک می کشی، رفتارهای عفیفانه نداشته باشی و آنقدر با مرد نامحرم راحت صحبت کنی و راحت تعامل داشته باشی تا او خواهان تو شود.
حال و در این شرایط، وعاظ محترم ما با انواع استدلال بخواهند به دختران این مملکت حالی کنند که کارتان ناپسند است و جلوه گری نکنید. وقتی جوان ما با عقل ابزاری خود، منافع جلوه گری را با تصویر و فیلم در جذابترین شکل آن مشاهده می کند، چگونه می توان انتظار داشت مباحث خشک استدلالی که تازه بسیاری از موارد آن، در تناقض آشکار با عقل وی است را بپذیرد؟
جوان مظلوم ما زیر بمباران این جنگ رسانه ای چگونه می تواند به حجاب و عفاف معتقد باشد. ما از رسانه های غربی که انتظار نداریم بر ضد حجاب فیلم نسازند، سازندگان داخلی را هم که الحمدلله نه قانونی هست و نه کسی می تواند آنان را ملزم به رعایت قانون کند، اما از رسانه ملی می توانیم این انتظار را داشته باشیم تا نسبت به پخش این مسائل، کمی حساس باشد.
خوشبختی مسئولین رسانه ملی این است که برخی یا حتی شاید بتوانیم بگوییم اکثر نخبگان و علمای ما چون بهره ای از سیمای به اصطلاح ملی نمی برند، آن را به حال خود رها کرده اند و صدای اعتراضی از جانبشان به گوش نمی رسد. حتی با قاطعیت میتوان گفت بسیاری از آنان حتی نمی دانند چه مطالب سخیفی در این دانشگاه عمومی به مردم عزیز ارائه میشود که البته این هم ایراد واضحی است به نخبگان که از تاثیر این رسانه فراگیر بر مردم غافل شده اند.