هر که می خواهد ما را بشناسد، داستان کربلا را بخواند.
شهید آوینے
این روزها مزارتان حال و هوای غریبی دارد،برای آنان که کربلا را ندیده اند.
چه خوش فرموده امام راحلمان:
نام نیک را از خداوند بخواه. قلوب مردم را از صاحب قلب خواهش کن با تو باشد. تو کار را برای خدا بکن،
خداوند علاوه بر کرامت های اخروی و نعمت های آن عالم در همین عالم هم به تو کرامت ها می کند.
تو را محبوب می نماید. موقعیت تو را در قلب زیاد می کند. تو را در دو دنیا سربلند می فرماید.
نام ماست که گم شده است، شما را اهل آسمان ها همه می شناسند.
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 11:35 صبح روز جمعه 91 آذر 3
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 6:52 عصر روز یکشنبه 91 مهر 16
با مرگ طلائی من
نه آفتاب خاموش خواهد شد
و نه آسمان سیاه خواهد بود
بلکه تمامی غروب ها سبز خواهند بود
چون من
دانه سبز نشده ای بودم
که در آسمان گل خواهم کرد ...
م.آرمان(مرحوم دکتر امیرمحمد رحمن پورکوچه)
که هفته گذشته 91/5/29در بازگشت از کمک رسانی به زلزله زدگان در سانحه تصادف دارفانی را وداع گفت.
چهار کتاب با عنوان های ، سرزمین تلخ (1378) ، آذربایجانا سلام (1380)، اشک های ملنیوم (1381) و آواز های یک مرد راه راه (1382) از آثار اشعار ایشان می باشد.
روحش شاد و یادش گرامی
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 4:42 عصر روز سه شنبه 91 شهریور 7
سخنرانی آیت ا...سید رحیم توکل درهمایش بصیرت و اخلاق امروز خیلی زیبا بود، متاسفانه کم به علت گرمی مکان؛ اما مفید.یه نکته هایی از اونو برداشتم که تو این پست برا دوستایی که نتونستن برن و ندیدن میذارم:
اولین ایست بازرسی ای که بعد از مرگ قراراست از آن رد شویم طبق روایات امانـــت و رحـــم است و دومی نماز و سومی حق الناس ،بحث ایشون در مورد امانت الهی بود. این که اصلا امانت چیست و امانتدار کیست و برعهده که گذاشته شده است.
انسان فقیر محض است هر آن چه ما داریم از حیات گرفته تا آن چه که در دست داریم عنایت خداوند است به ما پس اموال و دارایی ما چون مال ما نیست و مالک آن خداوند است پس در دست ما به امانت گذاشته شده و همه ی ما در این امانات الهی یا امین هستیم نسبت به آن ها و یا خائن.
خداوند در کنار اماناتی که به ما داده قید و شرطی را برای ما گذاشته که اگر در استفاده از آن امانات به آن ها عمل کنیم امین هستیم و گرنه خائن.
مثلا او به ما چشم داده که کجا را ببینیم اگر تنها آن را ببینیم که او اجازه داده در امانت چشم امین بوده ایم. برخورد ما با افراد امین و خائن یکسان نیست برخورد خداوند هم یکسان نخواهد بود.
القلب حرم ا... . جان و روح ما ، دل ما حریم الهی است. فلا تسکن حرم ا... غیرا... .اگر در دل خدا و آن چه خداوند فرموده را جای دهیم امین بوده ایم جمع خدا و غیر او هم امکان ندارد چراکه جمع نور و ظلمت امکان پذیر نیست ممکن نیست جایی هم ظلمت باشد و هم نور.دل تنها یک صاحب می خواهد اگرخدا در این دل وارد شد ؛می شود عرش الهی القلب المؤمن عرش الرحمن .
نگفته قلب انسان یا قلب مسلمان حریم الهی است گفته قلب مومن.حال ببینیم اثر این عرش الهی شدن چیست؟ اینکه اگر دستی به سوی خداوند بلند کندخالی بر نمی گردد و خواسته اش اجابت می شود.(اشاره به خاطره جوان زیر بیست سالی در جبهه که بخاطر محدود شدن دید دشمن در عملیاتی از خداوند درخواست ابر می کند و اجابت می شود. این جوان با خدا در این چند سال به سن بلوغ رسیدنش چه کرده که خداوند چنین خواسته اش را می پذیرد؟)
جواب این است خدا می گوید آن چه من به او گفتم گفت چشم پس آن چه او به من بگوید می گویم چشم. یادمان باشد گناه به کسی رحم نمی کند گناه مثل دندان درد نیست که تااندکی به دندانمان آسیب زد درد کند و متوجه خرابی اش شویم.
ثُمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَآئُواْ السُّوأَى أَن کَذَّبُواْ بَِایَاتِ اللَّهِ وَ کَانُواْ بِهَا یَسْتَهْزِءُونَ روم 10
(سپس عاقبت کسانى که کارهاى بد مرتکب شدند، این شد که آیات خدا را تکذیب کردند و همواره آن را به مسخره مى گرفتند.
پیامها:
1- تکذیب کنندگان و مسخره کنندگان، هیچ بهره اى از کارشان جز عذاب سوء ندارند. «ثمّ کان عاقبة الّذین اساؤُ السُّوآى - کذّبوا - یستهزؤُن»
2- سقوط انسان، مراحلى دارد: ابتدا گناه، «اساؤُ السُّوآى» سپس تکذیب، «کذّبوا» و آنگاه استهزا. «یستهزؤون»)
در امنیتی که با خون جوانانمان بدست آمده آیا انصاف است گناه کنیم؛ بی حجاب باشیم؛ چه سری در این چادر سیاه نهفته که دشمن از آن وحشت دارد.
إنا عرضنا الأمانة على السماوات والأرض والجبال فأبین أن یحملنها وأشفقن منها وحملها الإنسان إنه کان ظلوما جهولا .احزاب 72
ما امانت (ولایت الهى تکلیف تعهد) را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم ولى آنها از حمل آن خوددارى کردند و از آن هراس داشتند اما انسان این بار را بر دوش کشید او بسیار ظالم و جاهل بود (قدر این مقام عظیم را نشاخت و به خود ستم کرد).
این چه امانتے بود که انسان آن را پذیرفت و آسمانها از پذیرفتنش سرباز زدند؟ امیرالمومنین علے علیه السلام موقع نماز مثل مار گزیده به خود می پیچید علتش را پرسیدند فرمود: زمان ادای امانت الهی فرارسیده است.قرآن، رهبر و انقلاب، شهدا همه ی این ها امانت الهی اند. همسر امانت الهی است در دست تو و خداوند ایمان زن و فرزند را بدست شوهر داده که باید از ان مراقبت کنند.
ایشون در انتهای سخنانشون آذرشهر رو دارالمومنین آذربایجان خواندند و گفتند که حتما در چنین شهری نباید سفره کفر(ماهواره) بر خانه ها پهن باشد.
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 10:0 عصر روز پنج شنبه 91 تیر 22
خانم طاهری از شاعران جوانیست که در چند سال اخیر در مسابقات و جشنواره های کشوری خوش درخشیده اند او عضو خانه ی شاعران جوان ایران است که انجمن ادبی آذرشهر افتخار همراهی با ایشان را دارد یعنی در حال حاضر نایب رییس انجمن ادبی است .
تازگی ها برگزیده ی جشنواره ی آیینه ی نبی شیراز و و گل سرخ قمصر کاشان شده است پارسال نفر اول شعر علوی ساری بود و در جشنواره ی انتظار بیجار کردستان مقام برگزیده شناخته شده بود. ا و به دو زبان فارسی و ترکی شعر می نویسد غزلی را که می خوانید در وصف پیامبر اکرم (ص)است.
بهشت را به که می بخشند ، حرا قشنگ تر از آن است در این حریم رها در باد ، چقدر پر زدن آسان است
تو در مدینه نمے گنجی ، اگرچه بی تو منور نیست و کوچه هاے مه آلودش ، تمام عمر هراسان است
اگرچه بعثت چشمانت ، گریست مثل محرم ها رجب بهانه ی شیرینے ، برای نیمه ی شعبان است
نشسته بر نفست اندوه ، گرفته بغض گلویت را و در نگاه تو تنهایی ، به وسعت غم انسان است
همه به عشق تو می میرند ، همه به داغ تو می سوزند در این جهنم سرسنگین ، قیامت همه یکسان است
تو رحمتی و چنان منزل ، که آبشار نیاسر نیست ای آرزوی کویرے ها ، هوای چشم تو گیلان است
تو خنده هاے شکر ریزت ، شکوفه های گل سرخند و قطره قطره ے این شیرین ، گلاب قمصر کاشان است
رباب طاهری - آذرشهر
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 1:42 عصر روز پنج شنبه 91 تیر 22
خوشه بحال بنده ای گـــــــمنام که خدا او را بشناسد و مردم او را نشناسند.این ها چراغ های هدایت و چشمه های دانش هستند که هر فتنه تاریک از برکت آن ها برطرف می شود. پیامبر*ص*
سلام، سلام بر چشم انتظاری ،سلام بر بوی تربت، سلام بر سرزمینی که از آن همه جوان، فقط استخوان هایشان را به آغوش میهن بازگرداند ،خیلی هاشان بی سر ، خیلی هاشان هم بی پلاک، سلام بر دل مادران، سلام بر مفقودین ،درود بر شهدای گمنام
تو می آمدی مثل همیشه ، گمنام! ومن چه ساده دل می بستم مثل قبل . دوباره می رفتی از پس یک تشییع کوتاه نیم روزی و من باز هم دل برمی داشتم و سلام هایم را بدوش می کشیدم و می رفتم به سمت فردا به آن نمی دانم کجا و کجا... دل خوش میکردم به آمدنی دیگر که معلوم نبود باز کی از راه برسد. اما این بار تو نمی روی و برای همیشه میهمان شهر ما شده ای
خوش آمدی تو باخودت نور آوردی و عطر تمام خوبی ها
ای کشتگان عشق برایم دعا کنید یعنی نمیشود که مرا هم صدا کنید؟
شـــهید...
ای که نام تو خلاصه ی پاکیست چقدر پیراهن خاکی توافلاکیست
چقدر قمقمه ی خالی ات ادب دارد هنوز نام اباالفضل زیر لب دارد
شادی ارواح پــــــــــــــاک شهدا صــــــــــــــــلوات
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 7:16 عصر روز شنبه 91 خرداد 27