وقتی حال زیارت خواندن نداری، زیارت عاشورا میخوانی مرثیه می شنوی،حتی مقتل می خوانی و اشکت در نمی آید، زیارت ناحیه مقدسه را بخوان تا های های گریه کنی، بخوان تا بدانی دل یوسف زهرا*روحی و ارواح العالمین بفداه*چقدر خون است:
فرازهایی از زیارت ناحیه مقدسه:
سلام بر آن گریبان هاى چـاک شده، سلام بر آن لب هاى خشکیده، سـلام بر آن جان هاى مُستأصل و ناچار ، سـلام بر آن ارواحِ (از کالبد) خارج شده ، سلام بر آن جسـدهاى عـریان و برهـنه ، سـلام بر آن بدن هاى لاغر و نحیف ، سلام بر آن خون هاى جارى ، سلام بر آن اعضاىِ قطعه قطعه شده ، سلام بر آن سرهاىِ بالا رفته (بر نیزه ها)، ....
سلام بر آن به خاک افتادگان در بیابان ها، سلام بر آن دفن شدگـانِ بدون کفن، سلام بر آن سرهاى جدا شده از بدن، سلام بر آن مظلومِ بى یاور، سلام بر آن جاى گرفته در خاکِ پاک،...
سلام برآن کسى که خونش به ظلم ریخته شد، سلام برآنکه با خونِ زخم هایش شست و شو داده شد، سلام بر آنکه از جام هاى نیزه ها جرعه نوشید، سلام بر آن مظلومى که خونش مباح گردید، سلام بر آنکه در ملأ عام سرش بریده شد، سلام بر آنکه شاهرَگش بریده شد، سلام بر آن مدافعِ بى یاور، سلام بر آن مَحاسنِ بخون خضاب شده، سلام بر آن گونه خاک آلوده، سلام بر آن بدنِ برهنه ، سلام بر آن دندانِ چوب خورده ، سلام برآن سرِ بالاى نیزه رفته، سلام بر آن بدن هاى برهنه و عریانى که در بیابان ها(ىِ کربلاء) گُرگ هاى تجاوزگر به آن دندان مى آلودند، و درندگان خونخوار بر گِردِ آن مى گشتند ، سلام برتو اى مولاى من و برفرشتـگانى که بر گِـردِ بارگاه تو پَر مى کِشند ، و اطرافِ تُربتـت اجتماع کرده اند...
سلام برتو ، سلامِ آن کسى که به حُرمتِ تو آشناست، و در ولایت و دوستىِ تو مُخلص و بى ریا است ، و به سببِ محبّت و ولاى تو به خدا تقرّب جسته، و ازدشمنانت بیزار است، سلام کسیکه قلبش از مصیبت تو جریحه دار، و اشکش به هنگام یادتو جارى است، سلام کسیکه دردناک وغمگین وشیفته وفروتن است، سلام کسیکه اگربا تو در کربلاء مى بود، باجانش(دربرابرِ) تیزىِ شمشیرها ازتو محافظت مى نمود،و نیمه جانش را به خاطر تو بدست مرگ مى سپرد، و در رکاب تو جهاد میکرد، و تو را برعلیه ستمکاران یارى داده،جان وتن ومال و فرزندش رافداى تو مى نمود، وجانش فداى جان تو، وخانواده اش سپربلاىِ اهل بیت تومى بود، اگر چه زمانه مرا به تأخیر انداخت، ومُقدَّرات الهى مراازیارىِ تو بازداشت، ونبودم تا با آنانکه با تو جنگیدند بجنگم، وباکسانیکه باتو اظهار دشمنى کردند خصومت نمایم،(درعوض)صبح وشام برتو مویِه میکنم، و به جاى اشک براى تو خون گریه میکنم ، از روى حسرت وتأسّف وافسوس برمصیبت هائى که بر تو وارد شد،تاجائى که از فرط اندوهِ مصیبت، وغم وغصّه شدّتِ حزن جان سپارم...
پس دشمنان از همه طرف به تو هجوم آوردند، و تو را به سبب زخم ها و جراحتها ناتوان نمودند، و راه خلاص و رفتن برتو بستند، تاآنکه هیچ یاورى برایت نماند، ولى توحسابگر(عمل خویش براى خدا) و صبوربودى، از زنان و فرزندانت دفاع وحمایت می نمودى، تاآنکه تو را از اسبِ سوارى ات سرنگون نمودند، پس بابدن مجروح بر زمین سقوط کردى، درحالیکه اسب ها تو را با سُم هاى خویش کوبیدند ، وسرکشان باشمشیرهاى تیزِشان برفرازت شدند، پیشانىِ تو به عرقِ مرگ مرطوب شد، و دستانِ چپ و راستت به باز و بسته شدن در حرکت بود ، پس گوشـه نظرى به جانب خِیام و حَرَمَت گرداندى، در حالیکه از زنان و فرزندانت(روگردانده)به خویش مشـغول بودى ، اسبِ سوارى ات با حال نفرت شتافت ، شیـهه کشان و گریـان، بجانبِ خیمه ها رو نمود ، پس چون بانوانِ حَرَم اسبِ تیز پاى تو را خوار و زبون بدیدند و زینِ تو را بر او واژگونه یافتند، ازپسِ پرده ها(ىِ خیمه) خارج شدند،درحالیکه گیسوان برگونه ها پراکنده نمودند...
خدایا دستمان را بگیر تا آن دل خونین را با گناهانمان خونین تر نکنیم...التماس دعا