شام غریبان سحر ندارد، رقیه امشب پدر ندارد
من و جدا شدن از کوی تو خدا نکند خدا هر آنچه کند از توام جدا نکند
جواب ناله دلهای خسته بر لب توست که را صدا کند آنکه تو را صدا نکند؟
هزار مرتبه حیف از نماز مرده بر او که زنده ماند و جان در رهت فدا نکند
رضا مباد خدا از کسی که در همه عمر تو را ز قطره اشکی ز خود رضا نکند
رهایی همه عالم بود به دست کسی که هرچه بر سرش آید تو را رها نکند
کشیدم از دو جهان آسِِتین که دولت عشق مرا بهجز در این آستان گدا نکند
کسی که خانه خود را دهد به دشمن خود چگونه از کرم خود نگه به ما نکند
گذشت عمر و اجل پر زند به دور سرم بمیرم و نروم کربلا خدا نکند
من و جدایی خون خدا !، خدا نکتد/ من و ندیدن کرب و بلا خدا نکند
برای اشک محرم دعا کنم یک سال/ من و نبودن اهل بکا خدا نکند
بهار زندگیم مجلس محرم توست/ کجا روم بجز این تکیه ها خدا نکند