سلام.
از روی عنوان شاید یه چیزایی مشخص باشه.
اما ماجرا چیه و چی باعث شد تا پست بنویسم؟
تازه تو خونه جدید مستقر شدیم که باید میرفتم دنبال خط تلفن و اینترنت پر سرعت و .....
به همراه همراه همیشه گیم ریحانه جان پیاده راه افتادیم تا هم شهرک جدید رو بلد شیم و هم بریم ثبت نام خط تلفن.
اداره مخابرات و برخورد بد خانوم مسئول اونجا به کنار که خودش یه پسته!!
تو راه برگشت بودیم و منتظر اتوبوس شرکت واحد که سوار شیم و ناهار برسیم خونه ....بیست دقیقه با ریحانه جان منتظر بودیم که بالاخره اتوبوس اومد و ایستگاه قبل مسافران رو پیاده کرد و به من و ریحانه جان که رسید نگه نداشت و با پوزخندی گاز رو گرفت و رفت...من بودم و ناباوری ....!!
هنوز تو شوک رفتار راننده بودم که پرایدی جلو پام نگه داشت و گفت:سوار شو میرسونمت بش....
راننده پراید جلوی اتوبوس ترمز زد و چند بوق ممتد به معنای اعتراض به جناب راننده....
قبل از سوار شدن به اتوبوس از راننده پرسیدم چرا نگه نداشتی با وجود اینکه دیدی من بچه بغل هستم و منتظر اتوبوس؟
جوابی نداشت بده.
تو اتوبوس خانومی چادری همانند من گفت:این با چادری ها مشکل داره!!
تازه دوزاریم جا افتاد که پوز خند راننده عمدی بود و به یاد قانون کشف حجاب فرانسه افتادم که مگه ممکنه آدم به این رذالت هم پیدا بشه که دیدم بعضی از همین هم وطن مآب های ما هزاران برابر بدتر از .......افرادین که میبینیم و هی استغفار میکنیم....!!
من چادر حجاب
من موندم و هزاران تاسف برای اینکه آیا این همه خون شهید برای عفت و حجاب بیهوده بوده؟؟....
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا....
منبع: وبلاگ شیدایی