داشتم غذاها و وسایل را می چیدم توی ماشین که مسئولمان آمد و گفت:
امروز به حاج حسین دو تا نوشابه بده!
گفتم : تو بگو ده تا! حاجی جون بخواد نوشابه چیه؛
اما همین چن دقیقه پیش اینجا بود و پول نوشابه اضافیشو داد!
با تعجب پرسید: تو هم گرفتی؟
گفتم : چی فکر کردی! اگه نمی گرفتم که محال بود قبول کنه.
تازه اولش هم کلی قسم خوردم که نوشابه به اندازه ی کافی هست و به همه می رسه!
همرزم شهید خرازی
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 4:55 عصر روز شنبه 91 خرداد 20