فاطمه*س* پنج سال بعد از بعثت تولد یافت مدرک آن روایتی است که ابو بصیر از امام صادق ـ علیه السلام ـ روایت کرده که فرموده: مادرم فاطمه در بیستم جمادی الثانی در هنگامی که پیغمبر چهل و پنج ساله بود به دنیا آمد هشت سال با پدرش در مکه بود و ده سال در مدینه با پدرش زندگی کرد. [1]
پس فاطمه زهرا ـ علیها السلام ـ در دوران کودکی پیش پدر عزیزش رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و مادر گرامیش بانوی بزرگ اسلام خدیجه کبری زندگی می کردند و دوران شیرخوارگی و ایام کودکی زهرا ـ علیها السلام ـ در محیط بسیار خطرناک و اوضاع بحرانی انقلابی صدر اسلام گذشت که بدون شک در روح آن کودک تأثیرات شایانی داشته است با شرایط سختی که اسلام در آغاز راه بود و سخت ترین مراحل را باید طی می نمود تا پایه ریزی شود و مشرکان محیطی مخوف و وحشتناک برای مسلمانان نوپا مهیا کرده بودند و آنها را شکنجه می دادند تا از اسلام دست بردارند، و نقشه های مختلف برای قتل پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ کشیدند.
فاطمه زهرا ـ علیها السلام ـ در چنین روزگاری بحرانی و در چنین محیط خطرناک و وحشت آوری به دنیا آمد و رشد و نمود کرد، مدتی از دوران شیرخوارگی او در شعب ابوطالب سپری شد و در همانجا از شیر خوردن باز گرفته شد و در همان ریگستان سوزان راه رفتن را یاد گرفت. و در همان محیط قحطی غذاخور شد، بانویی که مادر یازده امام باید می شد باید در چنین محیطی رشد نماید (علیها و علیهم صلوات الله و ملائکته و رسولِهِ ـ علیه السلام ـ ).
فاطمه ـ علیها السلام ـ در سن پنج سالگی بود، که پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و بنی هاشم از محاصره اقتصادی و تنگنای وحشتناک شِعْب نجات یافته و به خانه و زندگی خودشان برگشتند، این زندگی برای زهرای مرضیه تازگی داشت، اما افسوس که این شادی دوامی نداشت، چرا که حادثه ی جانسوزی روح حساس فاطمه کوچک را افسرده نمود و بزرگترین ضربه ی روحی را بر خود دید، در این حال بود که هرازگاه سراغ مادر را می گرفت و گریه می نمود و از پدر مهربانش مادر را می خواست. لذا بعد از مرگ مادر تنها امید و تکیه گاه زهرا ـ علیها السلام ـ پدر مهربانش بود.
پدرش نیز از غم مرگ یار عزیزش خدیجه و پشتیبان بزرگش ابو طالب در اندوه و سوگ بود. بعد از این زهرا باید غمخوار و یار پدر باشد و شاهد تمام تلخی ها و آزارهایی باشد که توسط مشرکان مکه بر پدرش روا می شد. روزگاری بسیار غمبار در خانه و زندگی برای فاطمه ـ علیها السلام ـ حاکم بود، پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بعد از خدیجه با زنی به نام «سوده» ازدواج کرد، و زنان دیگری هم اختیار نمود که دربارة حضرت زهرا ـ علیها السلام ـ اظهار علاقه می نمودند، اما هیچ محبت و علاقه ای جایگزین مهر و علاقه مادر نمی شود، اما رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ با درک شرایط و موقعیت روحی دختر گرامیش اظهار محبت بیش از پیش درباره او می نمود و جبران فقدان مادر می کرد و دربارة او بسیار سفارش می نمود و خیلی او را دوست می داشت، و در کنار خویش او را تربیت می نمود. لذا این حوادث خللی بر روح آن حضرت وارد نساخت بلکه بر عکس گوهر وجودش را صیقل داد و تابناک نمود و برای هرگونه مبارزه ای آماده و نیرومندش گردانید.
پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بر اثر فشار و اذیت مشرکان تصمیم به مهاجرت از مکه به یثرب شد و علی ـ علیه السلام ـ را مأمور ساخت تا فاطمه و مادرش و دختر پیامبر و فاطمه دختر حمزه سید الشهداء را به یثرب بیاورد. علی با شجاعت و شهامت این وظیفه را انجام داد و به سلامتی امانت رسول الله را به او رسانید.
پیامبر بعد از ازدواج با ام سلمه، فاطمه ـ علیها السلام ـ را به او سپرد تا در تربیت او کوشش کند و از او مواظبت کند ولی ام سلمه می گوید: «رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فاطمه را به من سپرد تا او را تربیت کنم من هم از تربیت او دریغ نورزیدم، اما به خدا سوگند او از من با ادبتر و داناتر بود.[2]» بعد از هجرت، دیگر دوران کودکی حضرت زهرا ـ علیها السلام ـ سپری می شد و کم کم به سن بلوغ، و جوانی می رسید، و بعد از مادرش پدر اولین غمخوار و تربیت کننده او بود و نیز که دو تن از زوجات پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ یعنی (سوده و ام سلمه) که هر دو مورد احترام پیامبر بودند. برای زهرا وظایف مادری را انجام می دادند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. فاطمه از مهد تا لحد، محمد کاظم موسوی، نشر آفاق.
2. فاطمه زهرا، رحمانی همدانی.
3. زندگانی حضرت زهرا، سید جعفر شهیدی.
4. مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . نظر شیخ مفید این است که در سال دوم بعثت بانوی دو عالم متولد شده که مختار حضرت استاد نیز همان است ولی بنده به خاطر روایت امام صادق ـ علیه السلام ـ آن را قبول میکنم اما نظر استاد مورد نظر باشد بهتر است.
[2]. دلایل الامه، ص11.
منبع : انجمن گفتگوی دینی