پس از رحلت پیامبراکرم (ص) بلال فقط دوبار دیگر اذان گفت:
1. در روزهائی که پیامبر اکرم*ص* فوت کرده بود، دختر گرامی پیامبر در هالهای از غم و مصیبت، قرار گرفته بود. روزی به بلال پیام فرستاد که برای تجدید خاطره پدر ارجمندش، در مأذنه مخصوص خود قرار گیرد، و به رسم زمان پیامبر، اذان بگوید، او به پاس پیام دخت پیامبر، برای نخستین بار مهر سکوت را شکست و اذان خود را شروع کرد، گریه و ناله مردم با شنیدن صدای بلال، بلند شد، مردان و زنان به یاد دوران حیات پیامبر (ص) افتادند، و بیش از همه دخت گرامی پیامبر به شدت گریست وقتی بلال دومین شهادت را با صدای مهیج و رسای خود گفت، صدیقه طاهره با شنیدن نام پدر از حال رفت، فوراُ به بلال خبر دادند که اذان خود را ناتمام بگذارد، و از مأذنه پائین بیاید. (الفقیه کتاب صلوة باب 16 حدیث 47)
2. فشار دستگاه خلافت نخستین مؤذن پیامبر (ص) را از سرزمین مدینه به سرزمین شام کشانید، و او به عنوان مرزبانی و حفظ حدود اراضی اسلامی، در شام سکنی گزید، شبی در عالم خواب پیامبر را دید که به او میفرماید: بر ما ستم کردی و از جوار و همسایگی ما رخت بربستی و از ما تجدید دیدار نمینمائی؟! بلال از خواب بیدار شد و تصمیم گرفت برای زیارت قبر پیامبر (ص) و تجدید دیدار از اهل بیت و بازماندگان حضرت، رهسپار مدینه شود، او وارد مدینه گردید و به زیارت قبر پیامبر شتافت، در کنار قبر مشغول گریه و زاری بود، ناگهان «حسنین» را دید، آنها را به سینة خود گرفت و صورت آنها را بوسید و غرق اشک و گریه گردید. فرزندان و نور دیدگان پیامبر از او در خواست نمودند که هنگام سحر اذان بگوید؛ او با این که تصمیم گرفته بود پس از مرگ پیامبر، هرگز اذان نگوید، بالای بام مسجد قرار گرفت و صدا را با گفتن تکبیر بلند کرد مدینه با شنیدن تکبیر بلال به خود لرزید، وقتی نخستین شهادت را بر زبان جاری ساخت، لرزه و اضطراب مردم دو برابر گردید، وقتی گفت: اشهد ان محمداُ رسول الله، زنان و مردان از خانه بیرون ریختند و صدای ناله و گریه و شیون مردم به آسمان رفت! (اسدالغابه /1/208)
بخوان بلال! که «یاس کبود» دل تنگ است اذان بگو! که اذان تو، آسمان رنگ است
اذان بگو! که بدانند بعد پیغمبر نصیب آینه های خدانما سنگ است
بگو که «اشهد ان علی- ولی الله» بگو که لحن مناجات من، غماهنگ است
تو از سیاه دلی های خلق شکوه مکن «به هر کجا که روی آسمان همین رنگ است»
مرا ز گریه چرا منع می کنند، بپرس که این چه رسم مسلمانی؟ این چه فرهنگ است؟
بگو که فاطمه در حشر اگر که نازکند «کمیت جمله شفاعت کنندگان لنگ است»