اشکم ولی ز چشم مدینه چکیده ام یاسم که جای باغ به در آرمیده ام
چون ابر پشت پای علی اشک ریخته ام چون آه در هوای علی پر کشیده ام
ای شبه مرد های مدینه چه میکنید من ذوالفقار خسته ولی آب دیده ام
گفتی صلاح نیست که نفرینشان کنی دست از دعا کشیدم و عزلت گزیده ام
همچون نسیم در زده ام خانه هایشان هر شب به کوچه های مدینه وزیده ام
در جلوه ام دوباره مکرر نمی شوم چون فرصتی گذشته ام و سر رسیده ام
نفسی فدا لنفسک یا مرتضی علی هر چه بلای توست به جانم خریده ام
رضا جعفری
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 11:48 عصر روز دوشنبه 91 فروردین 14