یا ایهاالعزیز دلم مبتلایتان دارد دوباره این دل تنگم هوایتان
از حال ما اگر که بپرسی ملال نیست جز دوری شما و فراق صدایتان
من غصه ام گرفته برای غریبی ات حالا شما بگو کمی از غصه هایتان
یک روز زیر پای شما خاک میشوم من زاده میشوم که بمیرم برایتان
ناقابل است پیش کشم در برابرت چشمم سرم دلم همه آقا فدایتان
با این همه که رنج کشیدی به خاطرم کشتی مرا دوباره به اشک و دعایتان
عبدالرحیم سعیدی راد
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 7:5 عصر روز سه شنبه 90 اسفند 2