درهای رحمت الهی همیشه به روی بندگان باز است و بعضی وقتها بازتر
خدایا به حق باران اشکهای اباعبدالله *ع*در دعای عرفه
باران رحمتت را بر صحرای گناهانمان بباران
درهای رحمت الهی همیشه به روی بندگان باز است و بعضی وقتها بازتر
خدایا به حق باران اشکهای اباعبدالله *ع*در دعای عرفه
باران رحمتت را بر صحرای گناهانمان بباران
اگر تو را نداشتم فراق بی وصال بود
حکایت جدائیم ز محضرت مدام بود
اگر تو را نداشتم حسین سرورم نبود
چگونه بی امام عشق عشق را دوام بود
اللهم عجل لولیک الفرج
چشم آلوده کجا دیدن دلدار کجا؟
خدمت عشق کجا نوکر سربار کجا؟
کاش در نافله ات نام مرا هم ببری
که دعای تو کجا و عبد گنهکار کجا؟
و خدا خواست که یعقوب نبیند یک عمر…
شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد
اللهم عجل لولیک الفرج
تو مختاری بگویی «جود» یا «عشق»
«کرامتهای نامحدود» یا «عشق»
کتاب جمکران از ندبه لبریز،
کجایی حضرت موعود؟ «یا عشـــــق»!
دلم را چون انارى کاش یک شب دانه مى کردم به دریا مى زدم در باد و آتش خانه مى کردم
چه مى شد آه اى موساى من، من هم شبان بودم تمام روز و شب زلف خدا را شانه مى کردم
نه از ترس خدا، از ترس این مردم به محرابم اگر مى شد همه محراب را میخانه مى کردم
اگر مى شد به افسانه شبى رنگ حقیقت زد حقیقت را اگر مى شد شبى افسانه مى کردم
چه مستى ها که هر شب در سر شوریده مى افتاد چه بازى ها که هر شب با دل دیوانه مى کردم
یقین دارم سرانجام من از این خوبتر مى شد اگر از مرگ هم چون زندگى پروا نمى کردم
سرم را مثل سیبى سرخ صبحى چیده بودم کاش دلم را چون انارى کاش یک شب دانه مى کردم
علیرضا قزوه وبلاگ: عشق علیه السلام
به دیوار قفس بشکسته ام بال و پر خود را
زدم تنــهای تنـها ناله های آخر خود را
درون شعله همچون شمع سوزان آتشی دارم
که آبم کرده و آتش زده پا تا سر خود را
قفس را در گشوده صید را آزاد بگذارید
که در کنج قفس نگذاشت جز مُشتی پر خود را
بزن کف پایکوبی کن بیفشان دست، امّ الفضل
که کُشتی در جوانی شوهر بی یاور خود را
بیا و این دم آخر به من ده قطره ی آبی
که خوردم سالها خون دل غم پرور خود را
چه گویی ای ستمگر در جواب مادرم زهرا
اگر پرسد چرا لب تشنه کُشتی شوهر خود را
اجل بالای سر، من در پی دیدار فرزندم
گهی بگشوده ام گه بسته ام چشم ترِ خود را
به یاد شعله های ناله ی إبن الرّضا «میثم»
سِزَد آتش زنی هم نخل، هم برگ و برِ خود را
حاج غلامرضا سازگار (میثم)
امام محمد تقی (علیه السلام):
بدان که از دید خداوند پنهان نیستی
پس بنگر که چگونه هستی!
از پست های قبل: ویژه شهادت امام جواد*ع*
سلام دوستان
انشاالله دارم میرم پابوس آقا
نائب الزیاره همه ی ملتمسین دعا.
جایی نزدیک خانه شهدای دوراندیش داخل ماشین نشسته بودیم و منتظر که به موقع برویم. وقتی داخل خانه شهدای دوراندیش شدیم قبل از هرچیز 5 زن و دختر جوان بهت زده بودند و یکی یکی به هق هق میافتادند و از بهت خارج میشدند و معلوممان شد سرتیم یک دقیقه قبل خبر آمدن رهبر انقلاب را بهشان داده. پدر پیر شهدا زل زده بود به گوشه ای و ساکت بود. پسر جوانش میگفت حیرت و هیجان پدر من همین طور است، همراه سکوت و سکون.
خواهرهای شهدا کم کم صدا به حنجره شان برگشت و بغضشان به گریه تبدیل شد و زبان گرفتند آمدن رهبر را و نبودن مادر را.
عروس پیرمرد از بقیه حواسش جمع تر بود. تند تند آب جوش گذاشت و چای دم کرد و میزها را جفت و جور کنار هم چید و البته گاهی قاطی بقیه اشکی میریخت.
حمیدرضا و محمد و حسین سه شهید خانواده بودند و مادر شهدا هم روز 22 بهمن سال 68 سر کوچه شان به طرز مشکوکی تصادف کرده و از دنیا رفته بود. وقتی آمدن رهبر انقلاب نزدیک شد پیرمرد بلند شد، دنبال عصایش گشت و لرزان رفت جلوی در بالای پله ها. یکی از خواهرها کنار پدرش ایستاد و دیگری داخل اتاق.
همین موقعها بود که سکوت پدر شهید بالاخره شکست به صلوات. آقا از پلهها بالا آمدند و پیرمرد صلوات بلندی فرستاد. وقتی به هم رسیدند عصاهایشان را توی دست جابجا و همدیگر را بغل کردند. یکی از خواهرها گفت: آقا جانم فدات بشه و رهبر انقلاب بی درنگ و در جواب گفتند: خدا نکنه خانم، این چه حرفیه. ادامه مطلب...
بخشی از نامه امیر المومنین علیه السلام به مالک اشتر:
ای مالکـ
اگر شب هنگام کسی را در حال گناه دیدی،
فردا به آن چشم نگاهش نکن،
شاید سحر توبه کرده باشد
و تو ندانی..........
و تو ندانی......
و تو ندانی...
و تو ندانی
...
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا شود که گوشه چشمی به ماکنند
دلتنگیم آقا کے می آیے ؟
اللهم ان حال بینی و بینه الموت الذی جعلته علی عبادک حتما مقضیا فاخرجنی من قبری موتزرا کفنی شاهرا سیفی مجردا قناتی ملبیا دعوة الداعی فی الحاضر والبادی
دحو الارض به معنای بیرون آمدن خشکی از زیر آب است و اولین نقطه ای که از زیر آب خارج شده، کعبه است و این معنای خاص و لطیفی است ولی آنچه در روایات آمده و قابل استفاده است بحث فضیلت و ممتاز بودن این روز می باشد.
* معنای کلمه " دحو":
زمانی که بچه ایی به راه می افتد و قدرت دست و پا و توان فکری خود را می یابد آن روز، روز «دحو» این بچه است یعنی روزی که این قدرت و این توان در او بوجود می آید.
* تغییر در حوزه های مغناطیسی زمین
در لغت، معانی مختلفی برای دحو الارض نقل شده است، در یک معنا می توان گفت در ذات زمین دحو محقق شده است به این معنا که آن خمیرمایه حوزه های مغناطیسی و چرخش های اتم هایی که در ذات زمین بوده است، از زیر خانه کعبه و از این نقطه شروع شده است و به سایر قسمت های زمین تغییر و گسترش یافته و به حد کمال رسیده است، تا بتواند دارای حیات شود، چه حیات گیاهی و نباتی و چه حیات حیوانی و انسانی و ظاهرا مقصود از دحو الارض این معنا است.
معنی «دحو الارض» به معنی به راه افتادن زمین از نظر حیات می باشد و از بیانات و ادعیه ای که به ما رسیده است این طور برداشت می شود که در این روز یک اثر ذاتی در زمین حاصل شده است و حیات به زمین تعلق گرفته است و اینکه گفته شد در این روز دو رکعت نماز خوانده شود و در هر رکعت 25 مرتبه سوره " و الشمس " خوانده شود اشاره به این مطلب است که ارتباط خورشید با زمین و تابش آن به زمین که موجب تغییر ذاتی بر روی زمین شده و حقیقت زمین تغییر ماهوی پیدا کرده است و به کمال رسیده و صاحب حیات شده است، همان طور عبادت و نماز همچون خورشید بر جان و روح تابیدن می گیرد و آن را به کمال می رسد و حیات معنوی را در وجود انسان می دمد.
* جنبه ذاتی و اکتسابی زمین در معنای دحو الارض
در اینجا اگر جنبه ذاتی زمین را لحاظ کنیم، معنای دحو الارض اینگونه می شود: نخست این که زمین در درون ذات خود چرخش ها و حرکت هایی داشته است که منتقل به سمت حیات شده است، دوم این که زمین آب را پذیرفته؛ یعنی زمین در قسمت های مختلف آب را پذیرفت و این امر موجب حیات آن شد.
اگر مقصود جنبه اکتسابی زمین باشد نه ذاتی آن، دحو الارض به معنی پذیرش رحمت های الهی است و بر حسب پذیرشی که پیدا می کند آثار جدیدی می یابد، البته ما در فلسفه می گوییم "کل ما بالعرض لابد اَنْ یَنتهی اِلی ما بِالذات " در چنین روزی زمین لباس رحمت خاص بر تن کرده است، همین هم رحمت معنوی و هم رحمت مادی شامل او شده است و به عبارت دیگر روز دحو الارض روز بارور شدن زمین و روز توانمند کردن زمین است.
* کشیده شدن رحمت مادی و معنوی از کعبه به اطراف عالم
یک معنای دحو الارض هم «کشاندن» است؛ یعنی رحمت مادی و معنوی از زیر کعبه کشانده شده است و تعبیر دیگری گسترده شدن و پهن شدن حیات و رحمت الهی از کعبه به سراسر زمین است و در آن روز خدا رحمت خود را منتشر کرده است؛ یعنی همان گونه که بیان شد زمین دارای محور های متعددی می باشد یک محور آن دو قطب مغناطیسی زمین است که امروز بر قطب شمال و جنوب می باشد و قطب دیگر او قطب حیات و رحمت الهی است که موجب زنده شدن گیاهان و حیوانات و انسان ها است که آن مسجد الحرام و کعبه می باشد.
منبع: پایگاه حوزه