گزیده ای از نیایش دکتر شریعتی:
ای خداوند!
به علمای ما مسئولیت ... و به عوام ما علم
و به مومنان ما روشنایی و به روشنفکران ما ایمان
و به متعصبین ما فهم و به فهمیدگان ما تعصب
و به زنان ما شعور و به مردان ما شرف
و به پیران ما آگاهی و به جوانان ما اصالت
و به اساتید ما عقیده و به دانشجویان ما نیز عقیده
و به خفتگان ما بیداری و به دینداران ما دین
و به نویسندگان ما تعهد و به هنرمندان ما درد
و به شاعران ما شعور و به محققان ما هدف
و به نومیدان ما امید و به ضعیفان ما نیرو
و به محافظه کاران ما گستاخی و به نشستگان ما قیام و به راکدان ما تکان
و به مردگان ما حیات و به کوران ما نگاه
و به خاموشان ما فریاد
و به مسلمانان ما قرآن و به شیعیان ما علی(ع) و به فرقه های ما وحدت
و به حسودان ما شفا و به خودبینان ما انصاف و به فحاشان ما ادب
و به مجاهدان ما صبر و به مردم ما خودآگاهی
و به همه ملت ما همت، تصمیم و استعداد فداکاری و شایستگی نجات و عزت
ببخش.
پی نوشت بی ربط:
دلم اگرچو پرنده
در این زمین قفس بود
به خاک از ملکوتت
گشود بال و پرش را
یاامام رئوف
پاهایم مجبور به برگشتن بودند و دلم!!! دل از حریمت نمی کند.کی شود دوباره دعوتمان کنی؟! اصلا دعوتم کرده بودی؟
اذن دخول را که میخواندم و پا به حرمت میگذاشتم هر بار از خودم می پرسیدم.من اجازه خواستم اما آیا تو اجازه دادی که داخل شوم؟
همیشه برایم وداع آخر سخت بوده،مبادا دیگر...
دوستان سفر ماهم تمام شدو برگشتم.شاید تو پست های بعدیم از خاطرات سفر یه چیزایی نوشتم.
از حضورتون ممنونم ومنتظر پیشنهاد،مخصوصا انتقادتون هستم.