• وبلاگ : گل نرگس
  • يادداشت : فلسفه مراسم طشت گذاري
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + يک استاد 
    1- برقراري مراسمي جهت يادآوري نماد يک واقعه ارزشي في نفسه مطلوب و پسنديده است.بخصوص در زمانه جديد که با يک نماد مي توان حتي پيام يک کتاب را رساند.
    2 - اين قضيه نيز مثل ساير قضاياي ارزشي از خطر آفت زدگي و خرافه گرايي سطحي نگران و قشري گرايان در امان نمانده.از نظر شيعه ابزار و وسايلي قداست دارند که در جوار معصومين عليهم السلام و معطر به عطر آنان و مانوس به همجواري آن بزرگواران داشته باشند.از اين روست که ضريح حضرات ائمه قداست دارد اما در کجا ؟ يقينا در کنار قبر آن بزرگواران.نه في المثل ضريحي که در اصفهان ساخته شده و در آينده به نجف اشرف انتقال خواهد يافت ليکن مي بينيد در اصفهان همه به آن دخيل افتاده اند!البته بحث عرفاني اش بجا که ...بالاخره نشان کوي ليلي مي دهند اما آن مرتبه بلندي است که در اکثر افراد صرفا ((ادعا )) مي باشد و اگر از تمام اعمال و رفتار اين فرد نشان ائمه ديده شود البته دخيل افتادن او به ضريح قبل از انتقال هم سرزنشي ندارد و اميد خير و برکت در آن مي رود(دقت شود). پيراهن حضرت يوسف (ع) چون مال يوسف بوده و با تن او مانوس بوده آن خاصيت را براي چشم پدر داشت نه هر پيراهني!
    با اين توصيف برداشتن اين آب به عنوان تبرک هيچ ارزشي ندارد.اما خود آب فرات بخصوص آب نزديک حرم البته که قداست دارد...

    اين سوال شما سوال سختي است تا جاييکه علماي سطح بالا هم در جوابش احتياط مي کنند!نه اينکه جوابش را ندانند ليکن به خيلي چيزها نظر دارند و به تمام جوانب موضوع توجه دارند.اما باز هم خلاصه به عرض برسانم که :
    اينگونه مراسمات دو نوعند! نوع اول بکلي از اول وجود نداشته و تماما بدعت و خرافه گرايي مي باشد مثل همين مراسم ((ميدان طوغ)) در شهر ما در روز تاسوعا .( البته منظور آن قسمت مراسم که آوردن مجسمه و علمک پارچه بسته شده به آن و گريه و دخيل شدن به آن و نثار قرباني به آن ...مي باشد و نه خود دسته هاي عزاداري و ذکر مصيبت) من خود اصلا در اين نوع مراسمات شرکت نمي کنم و آن را تقويت نمي کنم.

    اما يک وقت ريشه مراسم درست است اما شاخ و برگ آن مشکل دارد مثل همين طشت گذاري يا همين مراسمات عزاداري که برخي مواقع به غلو و کج فهمي آغشته مي شود.در اينجا شرکت براي خود آدم به قصد قربت و مواسات با حضرات ائمه (ع) قطعا اجر بي شمار دارد اما وظيفه اي که ماها داريم امر به معروف و نهي از منکر است.در اينجا ذکر مصيبت اصيل سنتي معروف و آن تبرکات بي سند منکر است. اگر نتوانيم ترک کردن مجلس پس از بهره گيري خودمان بهترين کار است.اما نکته ظريفي که عرض کردم همان شناخت معروف و منکر در اين مراسمات است.اين خيلي ساده نيست و گاهي با تصورات ما همراه است نه معروف و منکر واقعي (دقت شود)

    رفتار مردم را بايستي مطابق با آن چيزي که در قلب او مي گذرد در نظر گرفت لذا براحتي حکم به منکر بودن نمي توان کرد.( چنانچه در بالا هم اشاره کردم ملاحظات علما هم ناظر به همين موضوع است)

    اينها در مواقعي است که مراجع عظام علنا حکم صريحي نگفته اند پس اگر در مورد موضوعي حکمي دادند البته آن فصل الخطاب خواهد بود.